این روزها که بازار بورس رونق زیادی گرفته و با اقبال مردم مواجه شده، افراد زیادی سرمایهگذاری در بازار بورس را انتخاب کردند.
آیا نانوتکنولوژی توانایی ایجاد بازارهای جدید را دارد؟
تجارت در عرصه نانو دو راه بیشتر ندارد یا به سمت بازارهای جدید حرکت کند یا با جدیت به تجارت در زمینه کالاهایی چون نانومواد پرداخته و با محصولات جاافتاده و تثبیتشده در بازار رقابت کند که غلبه بر آنها برای تازهواردها مشکل است. دانشمندان و محققان نانو جلوههای مختلفی را از نانوتکنولوژی در برابر ما قرار دادهاند اما اینکه با این اجزاء مختلف چه چیزی را میتوان ساخت به تخیل ما و قابلیت این قطعات بستگی دارد. به هر حال نکته قابل توجه آن است که برای تحقق بازارهای جدید نباید انتظار معجزه داشت بلکه این بازارها حاصل تلاش مدیران خلاقی خواهند بود که بتوانند به این اجزای پراکنده و مختلف نگاه کرده و آنچه دیگران نمیتوانند در آن مشاهده کنند را ببینند. و این یعنی یک فرصت جدید، چرا که محققشدن توانمندیهای صحیح نانوتکنولوژی نیاز به شهامت و جسارت دارد.
برخلاف تمام جنجالهای تبلیغاتی موجود واقعیت آن است که نانوتکنولوژی تنها توانسته است راهی به بازارهای فعلی بیابد و هنوز موفق به ایجاد بازاری جدید و مستقل نشده است. به نظر میآید در راه تجاریشدن نانوتکنولوژی دو مشکل عمده وجود داشته باشد:
نخست آنکه در تبلیغات مربوط به این فناوری، وعدة تولید و ساخت انواع گوناگونی از محصولات مطرح میشود اما محصولات تولیدی فعلی، چیزی فراتر از رنگهای ضدخش و لباسهای ضدلک نیست. اگر این فناوری نوین در عرصة تجارت به دنبال ریسک نبوده و به همین محصولات موجود که به خوبی شناخته شده و جاافتادهاند اکتفا نماید، ایجاد بازارهای مستقل و جدید نانو آن گونه که وعده داده شده عملی نمیشود و از حد طرح فراتر نخواهد رفت. و در این صورت نهتنها نانوتکنولوژی منابع درآمدی جدید را از دست داده بلکه خطاهای اجتنابناپذیری که در محصولات جدید نانوتکنولوژی وجود دارد باعث میشود تا آنها جایگزینهای ضعیف و نامناسبی برای محصولات مشابه و رایج فعلی به نظر آیند.
دوم آنکه، توجه بیش از اندازه به بلوکهای ساختمانی، به جای تمرکز بر آمادهسازی آن برای ورود به بازار مصرف، به صنعت نانوتکنولوژی آسیب میرساند. صنعتی که تنها براساس فروش نانولولهها، نانوسیمها و موارد مشابه دیگر شکل گرفته باشد، درنهایت به چند تولیدکننده ختم میشود که محصولاتی محدود را در حجم بالا میفروشند. و این البته هدفی نیست که سرمایهگذاران و تاجران نانو هنگام سرمایهگذاری در این راه در نظر داشته و به دنبال آن هستند.
این روند درنهایت باعث شده تا نانوتکنولوژی گرفتار چرخه تبلیغاتی رسانهها شود. رسانههایی که ما نسبت به درستی روش آنها در پوشش اخبار مربوطهبه نانو تردید داریم چراکه وعدههای مطرحشده در تبلیغات آنها با واقعیتهای موجود هماهنگی ندارد و باعث دلسردی و چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ ناامیدی میگردد.
به هر حال، با حرکت به سمت بازارهایی کاملاً جدید باید به ابهامات جدیدی هم که در این راستا مطرح میشود، پاسخ دهیم. ازجمله آنکه: ما به دنبال ساخت چه نوع سیستمهای پیچیدهای میباشیم؟
ما از توقف بازارهای قدیمی و ایجاد بازار جدید صحبت میکنیم بنابراین باید معلوم کنیم که دقیقاً چه بازارهایی مورد نظر ماست. مهمتر از همه اینها آن است که بدانیم چه کسانی حاضرند در راه حمایت از محصولات مدرن نانوتکنولوژی که هنوز در ابتدای راه است، سرمایهگذاری نمایند.
اکنون زمان آن رسیده است تا کارآفرینان و سرمایهگذاران نانو و فروشندگان کالا، به جای دانشمندان زمام کار را در دست گرفته و صنعت نانو را پیش برند، چرا که آنان بیش از این نمیتوانند در قید علم صرف باشند؛ این صنعت احتیاج به سرمایهگذاران و افراد آیندهنگری دارد تا پیشقدم شده و آن را جلو برند.
راهی به سوی آینده
بخشی از توجه فعلی به ورود نانوتکنولوژی به بازارهای مصرف امروزی ناشی از اثرات بهجای مانده از دهة 90 است. احساس ما این است که طی پنج سال آینده تحولی عظیم در این صنعت ایجاد خواهد شد به طوری که حتی دانشمندان و مهندسان نانو که امروزه در این عرصه فعالیت دارند نتوانند قطعاتی را که خود ساختهاند بشناسند. این متخصصان به کمتر از محصولات تحسینبرانگیزی که حاصل تلاش امروز آنها در آزمایشگاهها میباشد رضایت نخواهند داد. زیرا آنها عمر خود را در آزمایشگاهها سپری نکردهاند تا وسایلی برای هوسهای زودگذر یا بازی بسازند.
به هر حال ما همچنان با این تحول عظیم در تولید محصولات نانو فاصله داریم. در حال حاضر نانوتکنولوژی به تدریج در حال نفوذ و گسترش به بیرون از آزمایشگاهها است و به دنبال تثبیت موقعیت خود در فضای ریسکگریز دنیای فعلی تجارت میباشد. چنین فضایی نانوتکنولوژی را با مشکل روبرو میکند.
اگر براساس پیشرفتهای تدریجی صورتگرفته در محصولات موجود (لباسهای ضدلک و. . .) و یا تولید انبوه نانولولهها نتوانیم صنعتی عملی و کارآمد را بنا کنیم و حاضر نباشیم برای تولید محصولاتی کاملاً تازه و جدید در عرصه نانوتکنولوژی هیچ گونه ریسکی را بپذیریم، پس چگونه خواهیم توانست صنعت نانو را شروع کنیم؟
شاید اینگونه بتوان به این سئوال پاسخ داد که هر بازار جدیدی ابتدا براساس بازار قبلی شکل میگیرد. با کاربرد نانوتکنولوژی در چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ بازارهای فعلی میتوان کارآمدی تجاری آن را به اثبات رسانده و سپس به گسترش بازارهای جدید براساس آن پرداخت. به عنوان مثال فناوری محاسبات دیجیتال که در دهة 1940 انقلابی در فناوری به شمار میآمد را در نظر بگیرید این فناوری در ابتدای پیدایش، در موارد بسیار محدودی و آنهم در بخشهای دولتی و دفاعی، در قالب کدهای اطلاعاتی و جدولبندیهای مربوط به آمار و شمارش به کار میرفت. و بعد از آن به بازارهای تجاری و کاربردهای خانگی راه یافت و توانست بازار مستقل و کاملاً جدیدی داشته باشد.چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟
در نانوتکنولوژی هم به همین ترتیب خواهد بود. یعنی شما برای شروع، به یک بازار نیاز دارید. بازاری ساده اما واقعی که با آیندهنگری همراه باشد. برای مثال سطوح ضدخش که براساس نانوتکنولوژی ساخته شده قطعاً برآوردکنندة یک نیاز واقعی است و میتواند منبع درآمدی هم باشد اما به نظر میآید قابلیت ایجاد یک بخش تجاری کاملاً جدید، آن طور که در مورد نانوتکنولوژی انتظار میرود را نداشته باشد.
یکی از شرکتهایی که موفق شده است بین واقعیتهای امروز و قابلیتهای آینده خود موازنهای برقرار کند، شرکت زتاکور (zetta Core) است که در زمینه ساخت حافظههای مولکولی فعالیت دارد. این شرکت در دور دوم سرمایهگذاری خود موفق به جذب 5/17 میلیون دلار سرمایه از شرکتهای گوناگون شد. در نگاه اولیه اینکه این شرکتها حاضر به اعطای چنین مبلغی شدهاند، کمی عجیب به نظر میرسد. آن هم به شرکتی که هدفش پیشگامبودن در بازار حافظههای مولکولی است. در حالی که چنین بازاری هنوز وجود نداشته ولی وعده داده میشود که روزی صنعت رایانه را دگرگون نماید.
پشتوانه شرکت zetta Core در این راه برنامه تجاری آن شرکت است. اسمال تایمز (Small Times) این برنامه را چنین گزارش کرده است: "این شرکت ابتدا روی روشهای موجود تولید حافظه کار میکند به این ترتیب که مولکولهای مورد نظر خود را به شکل لایههای نازک ویفری در آنها به کار میبرد. این کار به روش هیبرید مولکولی یا هیبرید CMOS انجام میشود." با این روش ویژگیهایی از تراشههای حافظه به دست میآید که با تراشههای حافظه 9 نانومتری فعلی برابری دارد. در صورت ادامه این راه، فناوری شرکت زتاکور (zetta Core) میتواند همتای مناسبی برای نسل آینده روشهای تولید با نانوسیمها باشد (روشهایی چون نانوعلامتگذاری و یا نانوسیمهای خودسامان). به کمک این روشها میتوان ابزارهایی ساخت که با داشتن نانوحافظه بتوانند حتی در مقیاسی پایینتر از محدودیتهای لیتوگرافی کار کنند."
به عبارت دیگر zetta Core به بازارهای جدید و وسیع چشم دوخته است اما برای رسیدن به این هدف کار خود را با وارد نمودن تدریجی محصولات خود در بازارهای فعلی شروع نموده است و این همان چیزی است که سرمایهگذاران بزرگ در زمینة نانوتکنولوژی به دنبال آن میباشند؛ یک برنامة تجاری کوتاه مدت به همراه روشهای تولید معین و بازاری آماده. اگر این شرایط فراهم شد میتوان امیدوار بود که در سطوح بعدی هم همچنان سرمایهگذاری صاحبان سرمایه ادامه یابد.
شرکتهایی که موفق شدهاند مرحله طرح و تولید نمونه اولیه را پشت سر گذارند شرکتهاییهستند که منتظر ایجاد بازار جدید نماندهاند و با استفاده از همین بازارهای موجود و امید به تغییر آن شروع به کار کردهاند.
کدام بخش از صنعت نانو ارزش سرمایهگذاری دارد؟
حتی اگر ما بتوانیم به موازنهای بین بازارهای تثبیتشده و جدید نانوتکنولوژی دست پیدا کنیم همچنان مشخص نیست که کدام بخش از صنعت نانو قادر به تولید ثروت است. اما با تمام این احوال اینکه نانوتکنولوژی به بهرهبرداری تجاری از بلوکهای ساختمانی نانومتری مانند نانولولهها، نانوسیمها و محصولات مشابه دیگر بسیار نزدیک شده، مطلبی است که به سادگی قابل انکار نمیباشد.
با این حال همانگونه که بیان شد این بلوکهای ساختمانی درنهایت باید به صورت کالاهایی با قیمت اندک و سود مناسب تبدیل شوند و در این صورت تنها تعداد کمی از شرکتهای بزرگی که به تولید نانومواد و فروش آنها به صورت عمده میپردازند قادر به انجام آن خواهند بود.
آلن مارتی نایب رئیس JP Morgan که به گفته خودش هیچ علاقهای به سرمایهگذاری در شرکتهایی که فقط به تولید این نانوبلوکها میپردازند ندارد، برای حل این مشکل پیشنهاد داده است تا برای وارد نمودن محصولی به بازار از بلوکهای ساختمانی دیگر شرکتها استفاده شود. اما به عقیدة وی این روش هم حدود پنج سال طول میکشد تا به نتیجه برسد.
اما در حال حاضر بسیاری از فعالان تجارت نانو بر این باورند که تولید این نانوبلوکها در صورتی که با آیندهنگری همراه باشد اولین گام برای موفقیت در تجارت است. شرکت نانومواد لونا (Lona) نوعی مولکول به نام باکیبال تولید کرده است که باعث جلب توجه فراوان رسانهها به آن شده است. اما همچنان این ابهام وجود دارد که آیا این محصول میتواند در اقتصاد نانو برای خود جا باز کند یا خیر؟ شرکت لونا به دنبال کاربرد این مولکول در MRI و تصفیه آب است. به نظر چارلز گاوس مدیر تولید این شرکت، آنها سعی دارند تا کاربرد این مولکول را به بازارها و صنایع مختلف نظیر ارتباطات، انرژی و پزشکی تعمیم دهند. به عنوان مثال گاوس روغن موتورهایی را ذکر میکند که برای عملکرد بهتر به آن فولرین افزوده بودند. وی همچنین قویاً اعتقاد دارد که این قبیل محصولات میتوانند همان برنامههای کوتاهمدت برای جلب سرمایه باشند. اما دربارة اینکه محصولی کاملاً جدید از این نانومواد و نانوساختارها تولید شود میگوید: "این کار کمی سختتر است"
چه موقع جدید واقعاً جدید است؟
بعد از اتمام این مباحث سئوالی که مطرح میشود آن است که چه موقع میتوان گفت یک کاربرد جدید واقعاً جدید است؟ به عنوان مثال شرکت لونا در حال کار روی نانوغشاهایی است که در تصفیه آب کاربرد دارند. در این راستا گروههای مختلفی در کانادا و اسرائیل با استفاده از قطعاتی از فناوری قبلی و قدیمی مشغول به کارند که اگر کار آنها را کنار هم قرار دهیم نتیجة کاملاً جدیدی از فناوری پدید میآید. اما چه موقع میتوان گفت محصولی کاملاً جدید است؟ مرز بین بهبود یک فناوری قدیمی و تولید فناوری جدید کجاست؟ با ساخت فیلترهای هوشمند برای تصفیه آب و جداسازی املاح آن به کمک نانوتکنولوژی، ما دقیقاً در مرز بین قدیم و جدید قرار داریم.
اگر شرکت لونا و گروه اسرائیلی که در زمینة تهیه آب تمیز مشغول انجام تحقیقات میباشند، به نتیجه مورد نظر خود دست یابند، بین فیلترهای ساختهشده توسط آنان و فیلترهای موجود در بازار تنها شباهت اسمی وجود دارد و میتواند بازار جدیدی را در نواحی خشک و در حال توسعه در سطح جهان ایجاد نماید.
فیلترهای هوشمندی که تا چهار سال آینده به مرحلة تولید میرسند با فیلترهای خوب موجود در بازار که حداکثر با کاربرد غشاهای بهتر میتوانند ناخالصیهای کمتری را از خود عبور داده و آب را بهتر تصفیه کنند، کاملاً متفاوت هستند. به کمک فناوری جدید در فیلترهای هوشمند، هر مولکول نسبت به محیط اطراف خود واکنش نشان داده و با مولکولهای دیگر ارتباط برقرار کرده و تبادل اطلاعات مینمایند و درمجموع نتیجه دلخواه به دست میآید.
به عنوان یک مثال دیگر میتوان حافظه مولکولی را مطرح نمود. اگر به طور کلی به آن نگاه کنیم، ملاحظه میکنیم که از آن در محصولاتی چون لبتاپها و تلفنهای همراه و PDAها استفاده شده تا کارکرد آنها را سریعتر و عمر استفاده از آنها را طولانیتر نماید. پس همان طور که بیان شده اولین سری از حافظههای مولکولی در کاربردهایی شناخته شده و در بازارهایی تثبیت شده، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اما اگر فقط در همین چارچوب و نه غیر آن، این حافظههای مولکولی را در نظر بگیریم طبعاً کاربردهای محتمل دیگر این فناوری را محدود کردهایم. درنهایت درآمد حاصل از حافظههای مولکولی به دلیل توانمند ساختن فناوری رایانه، که امروزه بسیار شایع میباشد، افزایش خواهد یافت.
نتیجهگیری
به طور خلاصه میتوان گفت این شرکتهای موفق فعال در زمینه نانوتکنولوژی هستند که بازارهای قدیمی را به سوی فناوریهای جدید کرد، از نساجی تا پوششهای ضدخش و از دارورسانی تا تراشههای حافظه، هدایت خواهند کرد.
با این روش میتوان درآمد اولیهای را فراهم نمود اما نهایتاً تجارت در عرصه نانو دو راه بیشتر ندارد یا به سمت بازارهای جدید حرکت کند یا با جدیت به تجارت در زمینه کالاهایی چون نانومواد پرداخته و با محصولات جاافتاده و تثبیتشده در بازار رقابت کند که غلبه بر آنها برای تازهواردها مشکل است.
دانشمندان و محققان نانو جلوههای مختلفی را از نانوتکنولوژی در برابر ما قرار دادهاند اما اینکه با این اجزاء مختلف چه چیزی را میتوان ساخت به تخیل ما و قابلیت این قطعات بستگی دارد. به هر حال چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ نکته قابل توجه آن است که برای تحقق بازارهای جدید نباید انتظار معجزه داشت بلکه این بازارها حاصل تلاش مدیران خلاقی خواهند بود که بتوانند به این اجزای پراکنده و مختلف نگاه کرده و آنچه دیگران نمیتوانند در آن مشاهده کنند را ببینند. و این یعنی یک فرصت جدید، چرا که محققشدن توانمندیهای صحیح نانوتکنولوژی نیاز به شهامت و جسارت دارد.
چرا باید مشاور سرمایهگذاری داشته باشیم؟
این روزها که بازار بورس رونق زیادی گرفته و با اقبال مردم مواجه شده، افراد زیادی سرمایهگذاری در بازار بورس را انتخاب کردند.
اما طبیعتا این بازار هم مثل تمام بازارهای دیگر به تخصص و مهارتی نیاز دارد که ممکن است تمام کسانی که در بازار بورس فعال هستند از این تخصص بهرهمند نباشند.
اما چه کنیم که هم بتوانیم در این بازارِ پر سود و وسوسهانگیز فعال باشیم و هم بهترین نتایج را بگیریم؟
توصیه میکنم برای رسیدن به پاسخ این سوال حتما ادامه این مطلب را مطالعه کنید.
تحلیل بورس و تحلیل سهام
یکی از مهمترین عواملی که در توسعه و رشد پایدار سرمایه نقش موثری دارد، آشنایی با سرمایهگذاران و معاملهگران بازار بورس با روشهای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و افزایش توان تحلیلگری آنها است.
بیش از ۱۰۰ روش برای تحلیل بورس وجود دارد که هرکدام از آنها مزیتهای خاص خودشان را دارند.
روش فیبونانچی در تحلیل تکنیکال، امواج الیوت در تحلیل تکنیکال، خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال، تحلیل زمانی در تحلیل تکنیکال و… چندنمونه از روشهای تحلیل بورس هستند.
از سوی دیگرتحلیل سهام، روشی برای آنالیز کردن سهام یا اوراق بهادار به واسطه محاسبه ارزش ذاتی آن است.
یعنی با مطالعه تمامی موارد تاثیرگذار بر ارزش مثل: وضعیت مالی شرکت، شرایط اقتصادی کلان انجام میشود.
هدف از چنین تحلیلهایی کشف ارزش خاصی است که بتوان آن را با قیمت فعلی مقایسه کرد و در نتیجه این مقایسه سرمایهگذار بتواند درباره خرید یا فروش سهام یا اوراق بهادار خود تصمیمگیری کند.
اگر ارزش پایینتر از قیمت باشد یعنی قیمت سهام افزایش پیدا کرده است و اگر ارزش بیشتر از قیمت فعلی باشد سهام به عنوان سهام سودآور شناخته میشود که مبنای خرید سهم است.
اما شاید تمام افراد به خصوص کسانی که تازه وارد بازار بورس شدهاند به راحتی نتوانند و به بررسی سهمها بپردازند یا حتی زمان کافی برای انجام این کار را نداشته باشند. در چنین شرایطی مشاور بورس میتواند نقش موثری داشته باشد.
مشاور بورس کیست؟
مشاور سرمایهگذار یا مشاور بورس به شخص حقیقی گفته میشود که در قالب قرارداد مشخص، به سرمایهگذار در مورد خرید و فروش اوراق بهادار مشاوره میدهد.
به عبارت دیگر مشاور سرمایهگذاری که از تخصص تجربه و صلاحیت لازم در زمینه سرمایهگذاری در بورس برخوردار است، به سرمایهگذار کمک میکند تا با انتخاب صحیح سهام و سایر انواع اوراق بهادار، متناسب با میزان ریسکپذریری خودش بازدهی مناسبی به دست آورد.
با توجه به این توضیح میتوان به اهمیت بسیار زیاد مشاوران سرمایهگذاری در بازار سرمایه پی برد.
از این جهت که مشاوران سرمایهگذاری در واقع از بروز تصمیمهای غیرحرفهای و بعضا شتابزده در بورس جلوگیری میکنند و زمینه لازم برای ارتقا سطح تحلیل و تصمیمگیری آگاهانه در این بازار را فراهم میکنند.
به این ترتیب نه تنها فرصت سودآوری سرمایهگذاران، به ویژه افراد غیرحرفهای در این بازار افزایش پیدا میکند بلکه از بروز تلاطمهای ناشی از رفتار هیجانی و غیرمنطقی در بورس جلوگیری میشود.
چرا باید مشاور بورس داشته باشیم؟
با توجه به تعریف مشاور سرمایهگذاری، چند نکته مشخص میشود:
مشاور سرمایهگذاری براساس تعریف قانونی یک شرکت است نه شخص حقیقی!
در حال حاضر علاوه بر برخی از شرکتهای کارگزاری بورس که مجوز ارائهی مشاوره هم از سازمان بورس دریافت کردند، چند شرکت مشاور سرمایهگذاری هم به صورت مستقل تاسیس شده که راهنماییهای لازم برای سرمایهگذاری در بورس را به مشتریان خود اراده میدهند.
فهرست و مشخصات شرکتهای کارگزاری دارای مجوز مشاوره سرمایهگذاری و همچنین شرکتهای مشاور سرمایهگذاری در پایگاه اینترنتی سازمان بورس و اوراق بهادار قابل مشاهده است.
نکته مهمی که سرمایهگذاران باید به آن توجه داشته باشند این است که برای دریافت خدمات مشاورهای صرفا به کارگزاران و یا شرکتهای مشاورهای دارای مجوز رسمی سازمان بورس مراجعه کنند و از مراجعه به افراد، شرکتها یا پایگاههای اینترنتی که بدون مجوز در این زمینه فعالیت میکنند جدا خودداری کنند.
همچنین مشاور سرمایهگذاری موظف است قبل از ارائه خدمات مشاورهای به سرمایهگذار، میزان ریسکپذیری سرمایهگذار را ارزیابی کند چون سبد سرمایهگذاری مناسب برای یک فرد ریسکپذیر با سبد سرمایهگذاری برای یک فرد ریسک گریز بسیار متفاوت است.
برای اینکه مشاور سرمایهگذاری شناخت مناسبی از سرمایهگذار پیدا کند، لازم است پیش از اعلام خدمات مشاورهای اطلاعاتی مثل وضعیت شغلی و درآمدی مشتری، اهدافی که مشتری از سرمایهگذاری دنبال میکند، تجربیات قبلی مشتری در زمینه سرمایهگذاری و در نهایت میزان داراییها، تعهدات و پسانداز مازاد مشتری را در اختیار داشته باشد.
البته لازم به ذکر است مشاور سرمایهگذاری براساس قرادادی که با مشتری منعقد میکند، تعهد میکند که این اطلاعات را محرمانه نگهداری کند و از افشای آنها نزد دیگران خودداری کند.
مورد دیگر اینجاست که در قراردادی که میان سرمایهگذار و مشاور سرمایهگذار منعقد میشود علاوه بر تعهد مشاور سرمایهگذاری برای محرمانه نگه داشتن اطلاعات مشتری مواردی همچون: نحوه ارائه خدمات به مشتری، میزان کارمزد دریافتی از مشتری بابت ارائه خدمات مشاورهای و سایر الزاماتی که شرکت مشاور سرمایهگذاری و مشتری باید رعایت کنند، مشخص میشود.
لازم به ذکر است مشاور سرمایهگذاری نمیتواند کارمزدی بیشتر از مبلغ تعیین شده از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار دریافت کند.
توصیههایی جهت پیشرفت در بازار بورس
اگر ابتدای راه هستید و تجربه کافی برای شرکت در بازار بورس را ندارید قبل از هرچیزی از مشاورانی که در این زمینه متخصص هستند کمک بگیرید.
اما در گام دوم تلاش کنید با مبلغهای کم سرمایهگذاری کنید تا در طول زمان تجربه به دست آورید تا بتوانید از تجربهتان در سرمایهگذاریهای بعدی استفاده کنید.
حتما یک دفترچه مناسب تهیه کنید و بعد از سرمایهگذاری (حتی اندک) آنها را یادداشت و بررسی کنید.
این کار کمک میکند نقاط قوت و اشتباهات خودتان را بهتر متوجه شوید و در نهایت تجربه بیشتری کسب میکنید.
حتی اگر موفق هم بودید سعی کنید مداوم معامله نکنید. سعی کنید بعد از هر معامله مدتی استراحت کنید و از بازار دور بمانید. این کار کمک میکند ذهنی آرامتر داشته باشید و با ذهن باز به معاملات بعدی بپردازید.
صبور باشید و عجله نکنید. سرمایهگذاری مثل یک شغل تمام وقت است و اگر زمان لازم را برای تصمیمگیری نسبت به معامله خود نگذارید در نهایت باید آماده ضرر و زیان باشید. همیشه در نظر داشته باشید که با اقدامات عجولانه فقط احتمال ضرر را بیشتر میکنید.
آشنایی با یکی از آفتهای بزرگ بازارهای ریزشی / زیانگریزی و نتایج زیانبار آن برای سرمایهگذاران
از دی ماه سال 92 که بازار سرمایه ریزش فرسایشی خود را آغاز کرد بیش از 16 ماه گذشته است. در این زمان نسبتا طولانی بورس و فرابورس شاهد اتفاقات و تحولات گوناگونی در حوزههای مختلف بودهاند، از طرحهای من در آوردی یک شبه همچون محدویت حجمی در فروش، ایجاد صندوقهایی همچون صندوق توسعه بازار سرمایه و اخیرا صندوق پاداش سهامداری گرفته تا تغییر در ریاست سازمان بورس اوراق بهادار و تغییراتی که در محاسبه شاخص و حجم مبنا در مدت اخیر توسط متولی جدید بازار سرمایه گرفته شد. اما با وجود همه این موارد چیزی که نه تنها تغییری در آن حاصل نشد، بلکه روز به روز به آن افزوده شد ضرر و زیان فعالان بازار بود. بهگونهای که با بررسی اجمالی پرتفوی هر سرمایهگذاری شاهد رسوب سهمهایی زیانده که تاریخ خرید آنها بیشتر به پاییز سال 92 بازمیگردد، هستیم که تقریبا با مشمول مرور زمان شدن، به حال خود رها شدهاند.
این رفتار که در علوم مالی رفتاری به زیانگریزی شهرت دارند معمولا در زمان افت طولانی و ادامهدار قیمتها بیشازپیش خود را عیان میسازد. در این مقاله به تعریف و سپس بررسی این سوگیری رفتاری شایع در میان سرمایهگذاران و آثار و نتایج مخرب آن میپردازیم، بهگونهای که شاید با تبیین و روشن شدن ابعاد بیشتری از این سوگیری رفتاری شاهد بهتر عمل کردن آنها در مواجهه با این پدیده در بازار سرمایه باشیم.
تعریف زیانگریزی
یکی از اصول اساسی رفتار مالی، این ایــده است که سرمایهگذاران ریسکگریز نیستــند، بلکه زیانگریزند. به عبارتی نفرت افــراد از عدم اطمینان چندان شدید نیست، بلکه آنها بیش از هر چیز از زیان کردن متنفـرند. افراد اغلب برای زیان، بیشتر از سود چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ حساسیت نشان میدهند، یعنی مجازات ذهنی که افراد برای یک سطح معین زیان در نظر میگیرند، بیشتر از پاداش ذهنی است که برای همان سطح سود در نظر میگیرند. این پدیده برای نخستینبار در نظریه انتظار دانیل کاهنمن و آموس تورسکی مطرح شد و مبین این اصل بود که افراد زیان را قویتر از سود درک میکنند و افراد زیانگریز حتی برای فرار از موقعیت زیانده حاضر به ریسک بیشتر هم هستند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افراد هنگام انتظار زیان بیشتر مضطرب میشوند و میزان خوشحالی آنان به هنگام انتظار سود مشابه، کمتر از اضطراب ناشی از زیان است. به علاوه ثابت شده زیان قریبالوقوع پس از دوره سود کمتر از حالت معمول ناراحتکنندهتر است. در حالی که زیان به دنبال زیان بیش از حالت معمول، رنج آور است.
یك موقعیت فرضی را در نظر بگیرید كه طی یك تصادف رانندگی به راننده مقصر پیشنهاد میشود بین دو گزینه زیر یكی را انتخاب كند:
1- یك میلیون تومان هزینه خسارت را نقدی بپردازد.
2- یك تاس بیندازد و در صورتی كه تاس عدد زوج را نمایش داد 2 میلیون تومان و در صورتی كه عدد فرد آمد از پرداخت خسارت معاف شود.
بررسی براساس علم احتمال نشان میدهد كه ضرر مورد انتظار در هر دو گزینه برابر یك میلیون تومان است زیرا احتمال زوج یا فرد آمدن تاس برابراست. با وجود برابر بودن ضرر مورد انتظار در هر دو گزینه، اكثر افراد تمایل دارند گزینه دوم را انتخاب كنند یعنی افراد ضرر غیرقطعی را هر چقدر كه بزرگتر باشد به ضرر حتمی ترجیح میدهند. این پدیده در رفتارشناسی مالی به زیانگریزی شهرت دارد و یكی از الگوهای رفتاری رایج در بین سرمایهگذاران است. مطالعات روانشناسی ثابت كردهاند كه عدم مطلوبیت یا احساس ناخرسندی كه از یك میزان ضرر مالی مشخص به انسان دست میدهد حدودا 2/5 برابر میزان لذت یا خرسندی ناشی از سود به همان میزان است. به عبارت دیگر، برای جبران احساس نامطلوب زیان یك میلیون تومانی كسب حدود 2/5میلیون تومان سود لازم است! این واكنش روانی باعث میشود كه سرمایهگذاران در بازارهای سهام از فروش سهام زیانده خود برای مدت طولانی خودداری كرده اما سهام سودده را خیلی زودتر از آنچه اقتضا میكند به فروش برسانند.
توجیه رفتار مزبور از منظر روانشناسی این است كه برای سرمایهگذاران باور این حقیقت كه در یك سرمایهگذاری ضرر كردهاند مشكل است و تا زمانی كه سهام خود را به فروش نرساندهاند، از لحاظ ذهنی احساس ناخرسندی ناشی از شناسایی زیان را به تعویق انداخته و به امید آینده نامعلوم باقی میمانند. اما در مورد سهام سودده، ترس از كاهش ناگهانی قیمت موجب میشود كه سرمایهگذار سهامی را كه برایش بازدهی داشته زودتر واگذار كرده و از ریسك تبدیل شدن آن به یك سهم ضررده اجتناب كند. بدین ترتیب نقطه مرجع ذهنی سرمایهگذاران برای قضاوت در مورد یك سرمایهگذاری، قیمت خرید آن دارایی است و تصمیم خریدوفروش آنها تا حد زیادی به این تصور ذهنی در مورد قیمت بازمیگردد كه لزوما هیچ ارتباطی با وضعیت سهم یا شركت ندارد.
اودن در سال1998 بالغ بر 163هزار حساب حقیقی را در یک کارگزاری مورد بررسی و مطالعه قرار داد. وی طی دوره زمانی یک ساله برای هر روز معامله، درصد سهام سودده را که فروخته شده محاسبه کرد و آن را با درصد سهام زیانده فروخته شده مقایسه کرد. وی دریافت که سرمایهگذاران از ژانویه تا نوامبر سهام سودده خود را 1.7 برابر بیشتر از سهام زیانده فروختند. به عبارت دیگر سهام سودده 70درصد شانس بیشتری برای فروخته شدن دارد و این یک نابهنجاری محسوب میشود بهویژه اینکه به دلایل مالیات برای اکثریت سرمایهگذاران جذابتر است تا سهام زیانده را بفروشند.
دیدگاه سرمایهگذاران نسبت به سود و زیان توسط کانمِن و تورسکی در نمودار زیر نشان داده شده است. مطابق نمودار افراد سعی میکنند تا در واحد معینی از زمان متحمل حداقل زیان شوند و طی همان واحد زمانی حداکثر سود را به دست آورند. به طور خلاصه آنها نشان دادند که تابع ارزش براساس انحراف از نقطه عطف تعریف میشود؛ عموما برای سودها مقعر و برای زیانها محدب است؛ شیب آن برای زیانها تندتر از سودهاست. تابع ارزشی که دارای ویژگیهای ذکر شده باشد در نمودار زیر به تصویر کشیده شده است. توجه داشته باشید که تابع در نقطه عطف دارای بیشترین شیب است.
تابع ارزش در تئوری انتظار
این نمودار نشان میدهد که زیان سبب احساس رنج شدیدتری در مقایسه با شادی حاصل از همان مقدار سود میشود. برخلاف تئوریهای قبلی که گفته میشد سرمایهگذاران، ریسكگریز هستند کانمن و تورسكی بیان کردند، زمانیكه سرمایهگذاران در قسمت منفی ثروت (زیان) هستند آنگاه از ریسكگریزی به ریسک پذیری تغییر جهت میدهند. سرمایهگذارانی که در خرید بعضی از سهام یا اوراق بهادار دیگر زیان کردهاند (پایین نقطه عطف قرار گرفته اند) به امید اینكه سرانجام قیمتها برخواهندگشت ریسك بیشتری کرده و سهامشان را نگهمیدارند، که در واقع این نشاندهنده ریسكپذیری سرمایهگذاران در این حالت بوده و در واقع این ریسكپذیری هم به دلیل فاصله گرفتن از زیان است و در حالت بالاتر از نقطه عطف سرمایهگذار دوباره به حالت ریسكگریزی تغییر حالت خواهد داد در واقع زیانگریزی به این حقیقت اشاره دارد که افراد نسبت به کاهش ثروتشان حساسهستند و این حساسیت بیشتر از افزایش ثروت آنها است. برخی نتایج زیانبار زیانگریزی در عرصه سرمایهگذاری:
1- زیـــــانگــریـــزی سرمایهگذاران را وادار میكند، سرمایهگذاریهای زیانده را برای سالیان متمادی حفظ كرده و نفروشند. این رفتار گاهی اوقات در قالب یك بیماری تضعیفكننده یعنی «همان كه هست بماند»، توصیف میشود. سرمایهگذاران سهام زیانده خود را نمیفروشند، به این امید كه آنچه را از دست دادهاند روزی مجددا بهدست آورند. این رفتار پیامدهای ناگواری داشته و موجب افت بازده پرتفوی میشود.
2- زیانگریزی میتواند سرمایهگذاران را تحریك کند كه سهام موفق و سودده خود را خیلی زود هنگام به فروش برسانند، چرا كه ترس دارند سودشان از بین برود. این رفتار پتانسیل كسب سود را برای پرتفوی محدود میكند. ضمن اینكه افزایش دفعات معامله را به دنبال دارد كه این خود نیز عاملی در پایین آمدن بازده سرمایهگذاری به دلیل افزایش هزینه معاملات است.
3- زیانگریزی موجب میشود سرمایهگذاران ناآگاهانه در پرتفوی خود ریسك بیشتری را تحمل كنند، در حالی كه اگر این سرمایهگذاری را به فروش رسانده و وجوه آن را در جای دیگری سرمایهگذاری كرده بودند (یا حتی بهصورت نقد نگهداری میكردند) متحمل این ریسك اضافی نمیشدند.
4- زیانگریزی باعث میشود سرمایهگذاران پرتفوی نامتعادلی را نگه دارند، بهعنوان مثال، اگر برخی از داراییهای فرد با كاهش ارزش مواجه شود و او به خاطر زیانگریزی به فروش آنها تمایلی نداشته باشد، عدم توازن در پرتفوی وی رخ میدهد. بدون تنظیم مجدد پرتفوی، اهداف بلندمدت سرمایهگذاری به مخاطره افتاده و باعث میشود كه بازده اكتسابی كمتر از حد بهینه باشد.
نتیجهگیری
براسـاس تحقیقـات صورتگرفتــه سرمایهگذاران حقیقی در بورس اوراق بهادار تهران در سطح متوسطی از نگهداری سهام زیانده نسبت به سهامی که در حال سود است؛ احساس ناراحتی بیشتری کرده و درصد بالایی از آنها ضرر غیرقطعی را هر چقدر هم كه بزرگتر باشد به ضرر حتمی ترجیح میدهند. بنابراین به نظر میرسد این دسته از سرمایهگذاران بورس را با بانک و سود بدون ریسک آن اشتباه گرفتهاند و با نتایج زیان بار زیانگریزی که در بالا به برخی از آنها اشاره شد، آشنا نیستند، در حالی که باید به محض ورود به چنین بازاری دو سویه بودن آن را قبول کرده و این امکان را که خریدهای آنها ممکن است با زیان همراه شود، در نظر بگیرند. تنها در این صورت است که آنها میتوانند هنگام مواجهه با زیان تصمیمات بهتری گرفته و تشخیص دهند که سریعتر به این موقعیت پایان دهند یا آن را تا بهبودی دوباره و قرار گرفتن در موقعیت سودآوری حفظ کنند.
گریز از ابرتورم با افزایش نرخ ارز
روز شنبه نهم دیماه ۱۳۹۶، هفتهنامهی تجارت فردا طی گفتوگویی با دکتر حسین عبده تبریزی به بررسی راهکارهای مدیریت بازار ارز پرداخته است.
۱٫ اخیر سخنگوی دولت با ابزار نگرانی رئیس جمهور از افزایش نرخ ارز و تکدر خاطر ایشان گفته است برای اینکه بتوانیم تقاضای بازار را متعادل کنیم باید ارز تزریق کنیم ولی متاسفانه بانک مرکزی برای تهیه ارز مشکل دارد. اینکه از سوی یک مقام دولتی اعلام میشود بانک مرکزی برای کنترل بازار با چالش مواجه است و دولت نگران افزایش نرخ ارز است، ارزیابی شما از این تعابیر چیست؟
«تکدر خاطر» واژهی توضیحدهندهی این شرایط نیست. فکر میکنم منظور آقای نوبخت از «ارز» در وهلهی اول به دشواری تهیهی «اسکناس» برمیگردد. در وهلهی بعدی، البته بدیهی است اگر بخواهیم از قیمت نازل ارز همواره دفاع کنیم، همواره نیز با چالش کنترل بازار مواجه میشویم. بنده نیز شنیدهام که دولت و شخص آقای دکتر روحانی دائما نگران قیمت ارز بودهاند. روشن است که این نگرانی عمدتا به لحاظ آثار افزایش قیمت ارز بر سطح عمومی قیمتهاست.
به طور تاریخی، بالارفتن قیمت ارز آثار انتظاری عمدهای بر قیمتهای کالاها و خدمات داشته است. نرخ تورم تکرقمی از معدود دستآوردهای اقتصادی دولت آقای روحانی است. بنابراین، ایشان بهحق نگراناند که افزایش نرخ ارز باعث تورم حاد شود و به زندگی مردمِ دهکهای پایین صدمهی جدی وارد کند. اما صِرف نگرانی نمیتواند مشکل را حل کند و باید واقعیت را پذیرفت و برای مشکل راهحل اصولی یافت. از نگرانی دولت محترم و مقام محترم ریاستجمهوری از بالارفتن قیمت ارز و نتایج آن بر تورم آگاه هستم. اما، بیم آن میرود که اگر ارز مدیریت نشود، با پرش ناگهانی آثار مخرب آن حاصل آید و بودجهی دولت نیز سهمی از آن افزایش نبرد.
۲٫ این مساله که بانک مرکزی در تأمین ارز مشکل دارد آیا با این منطق اقتصادی میخواند که دولت به سرکوب نرخ ارز ادامه دهد و اجازه افزایش نرخ ارز متناسب با واقعیتهای اقتصادی را ندهد؟ این سیاست دولت چه پیامدهایی به همراه دارد؟
طبق نظر عمدهی کارشناسان کشور، در شرایط فعلی و بعضاً به دلایل غیراقتصادی، فشار تقاضا روی ارز بسیار زیاد شده است. طی پنج سال گذشته، نرخ ارز حداکثر ۳۰ درصد افزایش یافته، در حالی که کسری حساب قرمز نظام بانکی از ذخایر قانونی آن فراتر رفته، بدهیهای دولتی به نظام بانکی بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافته، حجم نقدینگی ۱۵۰ درصد افزایش یافته و نرخ تورم انباشتهی ریال، حدود ۹۰ درصد افزایش یافته است. این متغیرها را بازار میبیند و میداند که ارز زیرقیمت است. افزایش شاخص بازار سهام در روزهای اخیر عمدتاً به سهام شرکتهایی مربوط است که درآمد ارزی دارند، و افزایش فراتر از نرخ رشد ارز آن سهام بیانگر آن است که بازار توقع دارد ارز به قیمتهایی بالاتر حرکت کند و بازار سهام دارد آن افزایش قیمتها را پیشخور میکند. نشانههای جدی حاکی از آن است که ارز دوباره به وسیلهی پسانداز تبدیل شود. اگر این نشانهها بارزتر شود و تقاضای سوداگری وسیعتری به بازار بیاید، ذخایر بانک مرکزی برای دفاع از ارز پاسخگو نیست، و ارز پرش خواهد کرد. بنابراین، آثار مخرب خود را خارج از کنترل دولت به جای خواهد گذاشت؛ سود تغییرات تدریجی و زمانبر ارز نصیب صرافان و سفتهبازان خواهد شد؛ روند خروج سرمایه تشدید میشود، و مناسبات و روابط کار نیز به لحاظ سودهای آسان و بادآوردهی خرید و فروش ارز، بیشتر آسیب خواهد دید.
در طرف عرضه نیز متغیری چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ که به افزایش عرضه و متعادلکردن قیمت کمک کند، مشاهده نمیشود. من این نمودار را خدمت خوانندگان شما تقدیم میکنم.
بنابراین، مشاهده میشود که محرکهای اقتصادی عمدهای از افزایش قیمت ارز حمایت میکند. عدم اطمینانهای نظام بانکی نیز کفهی تقاضای ارز را بیش از پیش سنگینتر کرده است. این نگرانی هم وجود دارد که ماشهی «هجمهی بانکی» با تکانههای بیشتر نرخ ارز چکانده شود. پس افزایش نرخ تورم پیامد گریزناپذیر شرایط جاری است. این فرصت در اختیار دولت است که جهت هموارسازی نرخ رشد قیمتها و احتراز از ایجاد ابرتورم، نرخ ارز را افزایش دهد. به گمان اینجانب بهتر آن است که هر چه زودتر راجع به این مهم تصمیمگیری شود تا آثار تورمی ناشی از افزایش نرخ ارز در قیمتها منعکس شود. به نظر میرسد منافع این اقدام فراتر از معایب ناشی از آثار تورمی آن است.
۳٫ از طرف دیگر نیز به تازگی وزیر اقتصاد گفته افزایش نرخ ارز به افزایش صادرات منجر نخواهد شد و نسبت به افزایش نرخ ارز واکنش نشان داده است. با توجه به نگرانیهای مسؤولان دولتی در قبال افزایش نرخ ارز، آیا میتوان این نگرانیها را سیگنالی تلقی کرد که بازارها در آستانه بیثباتی قرار دارند؟
طبعاً مقامات دولت نگرانی آثار تورمی موضوع هستند، و وزیر اقتصاد نیز از این قاعده مستثنی نیست. بعضی کسبوکارها و بانکها نیز ممکن است تورم را راهی برای حل مشکل کسریها خود و شکاف داراییها و بدهیهای خود بدانند و از آن استقبال کنند. اما تورم حاد آثاری جبرانناپذیر بر بودجهی خانوارها خواهد داشت و به نارضایتی عمده از دولت میانجامد.
۴٫ در شرایط فعلی با توجه به شرایط حاکم بر بازارها و وجود ریسکهای سیاسی و عبور نقدینگی از تولید ناخالص داخلی، چقدر احتمال دارد که بازارهای مالی مانند دورههای قبلی چون سالهای ۹۰ و ۹۱ دچار بی ثباتی شوند؟
احتمال تورم حاد را نمیدهم. تقاضای کل بسیار ضعیفتر از آن است که شرایط برای افزایش شدید قیمتها فراهم باشد.
۵٫ آیا شما راهحلی برای مشکل دولت دارید، و آیا پیشنهاد مشخصی به دولت ارائه شده است؟
پیشنهاد مشخص آن است که با احتساب ذخایر جاری و آتی ارزی کشور، برنامهای به شرح زیر به اجرا درآید:
در فرصتی مناسب، نرخ ارز به یکباره تا سطح x ریال افزایش یابد، بهگونهای که بخش قابلملاحظهای از فشار تقاضای ارز کاسته شود.
همزمان بانک مرکزی برای شش ماهه اول سال ۱۳۹۷ و پایان سال ۱۳۹۷، ارز آتی (یا اختیار فروش put option) به قیمتهای به ترتیب x۷ x+% وx 14 x+% ریال به فروش رساند تا تقاضای سفتهبازانه وارد بازار ارز نشود. انتخاب نرخ سود حداکثر ۱۴٪ سالیانه برای آن است که از نرخ ۱۵٪ سود بانک کمتر باشد و ارز به وسیلهی پسانداز بدل نشود.
برای رعایت اقتصاد سیاسی امروز ایران، دولت میتواند مجموع درآمدهای مازاد را در قالب برنامههایی چون افزایش سقف یارانهی جاری، تأمین بودجهی سلامت، مسکن اجتماعی و … مستقیماً به دهکهای یک تا پنج درآمدی برگرداند، و متناسباً هم روی آن تبلیغ کند.
محاسبهی عدد دقیق x نیازمند اطلاعات از جریان درآمدی دولت و ذخایر فعلی دارد. بهعلاوه، ملاحظات بسیاری در چارچوب اقتصاد سیاسی ایران، این عدد را تعیین میکند. این قیمت به هر حال نباید شوک بسیار بزرگی به اقتصاد ایران بزند.
زمان مناسب اجرای طرح نیمهی اول فروردین ۹۷ است، اما پیشبینی بنده آن است که متأسفانه احتمال پرش قیمت قبل از آن تاریخ وجود دارد، و بهتر است دولت تا پایان دیماه این طرح را به اجرا درآورد.
۶٫ در حال حاضر ریشه تحولات در بازارهای ارز و سکه و سهام به چه عواملی برمیگردد؟ آیا میتوان گفت ریشه این تحولات به کاهش جذابیت سرمایهگذاری در بازار پول با توجه به کاهش نرخ سود برمیگردد؟ با توجه به این امر، آیا باید نگران جابه جایی سرمایهها از بانکها به بازارهای موازی بود؟
پرداخت نرخ بالای سود بانکی، یعنی پرداخت سود موهومی، غیرقابل تداوم بود. بانک مرکزی به طور دستوری بدرستی و البته با تأخیر این نرخ را کاهش داد. اما از همان لحظه این نگرانی بود که پول از سپردهی بانکی به سمت کدام ابزار حرکت خواهد کرد. در گذشته، به دلیل نرخ بالای سود، با کاهش سرعت گردش پول مواجه بودیم، و نرخ تورم آرام گرفته بود و تولید ناخالص داخلی به ارزش اسمی از نوعی ثبات برخوردار بود. نگرانی آن بود که با کاهش نرخ سود، سرعت گردش پول افزایش یابد و نرخ تورم انتظاری شدت گیرد. البته، وضع درآمد خانوار و توزیع نامناسب درآمد و موقعیت ضریب جینی میتواند نرخ تورم انتظاری را کاهش دهد. به هر حال، نگرانی از همان لحظه اولِ کاهش نرخ سود بانکی آن بود که نقدینگی به احتمال زیاد به سمت ارز و طلا خواهد رفت و تقاضای سفتهبازی زیادی وارد بازار میشود. بانک مرکزی برای مقابله با این وضع میباید آمادگی تزریق ارز به بازار را داشته باشد تا از نوسانات شدید نرخ جلوگیری کند، و این کار را در سال ۱۳۹۶ با شدت و ضعف انجام داده است. به علاوه، برای کاستن از شکاف قیمت ارز آزاد و ارز مبادلهای، اقلام زیادی را از فهرست ارز مبادلهای حذف کرده است. در عین حال، هم به دلیل کسری قابلملاحظهی بودجه دولت، هم به دلیل افزایش بیسابقه حجم نقدینگی و هم فشارهای فزاینده نرخ ارز، دولت نگران نرخ تورم است. دست دولت و بانک مرکزی بسیار بازتر میبود اگر تأثیرات تورمی نرخ ارز در کانون توجه قرار نمیگرفت. دسترسی محدود به نظام پولی بینالملل به دلیل پسمانده تحریمها و کاهش روابط کارگزاری بانکی با دنیا معضل دیگری است که دست سیاستگذار یعنی بانک مرکزی را بیش از همیشه بسته است. به مقررات محدودکننده AML ﴿ضدپولشویی﴾ و مبارزه با تأمین مالی تروریسم ﴿CFT﴾، از طرف دشمنان مقررات کاتسا ﴿CATSA﴾ نیز اضافه شد تا کار مدیریت ارزی باز هم دشوار شود. به دلیل این مشکلات، طبعا حرکت پساندازها از بازار پول به بازار موازی (به قول شما) قابل مشاهده است و قابل پیشبینی هم بود. بانک مرکزی طبعا بهدرستی تلاش میکند این وجوه به سمت ارز و طلا نرود و مقررات محدودکنندهای در این زمینه وضع کرده است. اما قدرت مانور بانک مرکزی به دلایل پیشگفته با محدودیتهای جدی روبهروست.
۷٫ باتوجه به این امر، کدامیک از بازارهای مالی مستعد هجوم نقدینگی است؟ چقدر احتمال دارد تقاضای سفته بازی در بازارها به ویژه بازار ارز فعال شود؟
طبعا همانطور که خود شما حدس زدهاید، بازار ارز مستعد سفتهبازی است و بانک مرکزی نیز این را میداند و در پی مقابله با آن است.
۸٫ چرا دولت در حال حاضر از تعدیل نرخ ارز با توجه به واقعیتهای اقتصادی واهمه دارد؟ تعلل در این زمینه چه پیامدهایی میتواند به همراه داشته باشد؟
اجازه دهید نمودار دیگری در اختیار خوانندگان شما قرار دهم.
این نمودار نشان میدهد که کدام تقاضا برای ارز آثار تورمی شدیدتر دارد. نیازی به توضیح نیست و خوانندگان این مصاحبه خود بهآسانی حدس میزنند که چرا تقاضای سفتهبازانه ارز بیشتر به کشور صدمه میزند و آثار تورمی دارد. بنابراین، فقط با تعدیل نرخ ارز میتوان آن تقاضای کاذب را کنترل کرد. اما آثار تورمی موضوع همواره دولت را نگران کردهاست. در روزهای پیشرو، اظهار پایبندی یا عدماظهار پایبندی امریکا به برجام نیز منبع ریسک تازهای شدهاست که بانک مرکزی میباید آثار آن را مدیریت کند. این عدماطمینان در عین چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ حال بستگی به پایبندی سایر اعضا دارد . در صورت خروج امریکا تا چه میزان سایر اعضا به حفظ تعهدات خود نسبت به برجام تمایل خواهند داشت؟ آیا اساساً برجام بدون حضور امریکا مزیتی برای کشورمان دارد؟ به علاوه، موضوع به تمایل ایران برای مذاکرهی مجدد نیز بستگی دارد.
بالاگرفتن دوبارهی مناقشات هستهای و کاهش روابط کارگزاری بانکی طبعاًروی دلار فشار میآورد و تقاضای سفتهبازی برای ارز را افزایش میدهد. دولت و بانک مرکزی با توجه به همهی این عوامل دارند تصمیم میگیرند و طبعاً واهمه دارند که با دست خود اوضاع را بدتر از آنچه هست، نکنند.
۹٫ در این شرایط دولت باید چه جایگاهی در مدیریت بازار ارز داشته باشد تا بتواند ثبات آن را حفظ کند؟ با توجه به این امر سیاستهای اخیر دولت در این زمینه را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت و بانک مرکزی میدانند که به دلیل عدمتعادلها و عدماطمینان از دسترسی به ارز، احتمالا دوره پرنوسان ارزی را پیشروی دارند، و باید این دوره را مدیریت کنند. گرایش آنها البته باید این باشد که از الگوی پلهای افزایش قیمت ارز اجتناب کنند. پیشبینی دوره پرنوسان و عوامل رفتاری ناشی از الگوی قیمتی ارز، شانس کنترل قیمت در نرخهای جاری را کاهش میدهد و کنترل قیمت ارز را برای بانک مرکزی دشوار میکند. البته، آگاهی بانک مرکزی از این پارامتر، نقطه قوتی است که در گذشته وجود نداشته است. کشور سیاست ارزی روشنی نداشته است، و امروز بانک مرکزی در پی پیادهسازی سیاست ارزی روشنی است. گفته میشد که سیاست ارزی «شناور مدیریتشده» است، اما اینکه این سیاست دقیقاً به چه معناست و قیمت «حاشیه بازار» چگونه تعریف میشود، روشن نبود. بهگمان اینجانب، قیمت «حاشیه بازار» ارز تنها زمانی تعیین میشود که دارنده ۵۰ درصد ارز کشور (یعنی دولت) بتواند بگوید چقدر ارز را طی سال و با چه آهنگی در طول سال خواهد فروخت. بانک مرکزی میباید از این موضوع دقیقا مطلع باشد تا بتواند قیمت را به دست بازار بسپارد. محور دوم سیاست بانک مرکزی که فکر میکنم به آن رسیده و بر آن تأکید دارد این است که ارز به وسیله پسانداز تبدیل نشود. در عین حال، در افق میانمدت میخواهد به موقعیت ارز تکنرخی برگردد (در کوتاه مدت به دلیل هزینههای معاملاتی و مشکلات روابط بینالملل ممکن نیست). بانک مرکزی درعین حال باید تلاش کند بازار ارز مصرفی و مسافری را از ارز تجاری جدا کند و در این مسیر هم حرکت کرده است. انعقاد قراردادهای دوجانبه یا چندجانبه برای کاهش انتقالات دلار و یورو نیز اهمیت دارد که در این مورد توافقاتی با ترکیه شده است؛ با چین و روسیه نیز باید بتوان به توافق مشابهی دست یافت. امکان استفاده از مجاری بدیل برای سوئیفت مورد نظر چین و روسیه است، و ایران نیز نسبت به چنین مبادلاتی گرایش دارد. استفاده از چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ امکانات بازار آتی ارز به شکلی که در بالا به آن اشاره شد نیز ضروری است. بورس نیز میتواند با تعریف صندوقها و اوراق ارزی، عطش سرمایهگذاران برای نگاهداری ارز را تا حدی کنترل کند. پارهای از آن چه خدمتتان عرض کردم را معاونت بانک مرکزی اجرایی کرده است و طبعاً آن بانک در موقعیتی است که میتواند دقیقتر در مورد قابلاجرا بودن بقیه سیاستهای مورد اشاره اظهارنظر کند. به نظر میرسد که معاونت ارزی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بهآرامی به سمت اتخاذ یک سیاست ارزی پیش میرود.
چرا قبل از ورود به بورس آموزش ببینیم ؟
بازار بورس، بازار معاملات است و به ازای سودی که دیگران می کنند عده ای هم متحمل ضرر می شوند. پس طبیعی است که کسی که علم و توانایی بیشتری داشته باشد، احتمال برد بیشتری نیز دارد. در نتیجه یاد گرفتن بازار بورس حتی پیش از ورود به آن تقریبا لازم و واجب است. آموزشی که در اینجا درباره آن صحبت می کنیم، منظور نحوه خرید و فروش و کار با پنل کارگزاری نیست بلکه منظور آموزش حرفه ای تر و کارآمدتری به نام تحلیل تکنیکال ،تحلیل بنیادی، تابلوخوانی و روانشناسی بازار است.
آموزش گام به گام بورس
بیشتر آدم های موفق دنیا تاکید فراوانی به آموزش دارند و معتقدند که آموزش تنها دارایی افراد است که همیشه ماندگار است و تاریخ انقضا ندارد. پس هرچه بیشتر روی آموزش خود وقت بگذارید و هزینه کنید، پول خود را دور نریخته اید؛ هزینه کردن در راستای آموزش بورس می تواند درآمدهای خیلی بیشتری برای شما ایجاد کند. تجربه نشان داده است كه افرادی که آموزش کافی برای تحلیل بازار بورس را دیده اند، هم در بازار بورس موفقتر ظاهر شده ¬اند و هم در بازارهای مالی دیگر مانند ارز دیجیتال و فارکس توانایی بیشتری برای وارد شدن دارند.
چرا باید هرچه زودتر میلیون ها تومان روی آموزش بورس خودمان سرمایه گذاری کنیم؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید به این موضوع رسیدگی کنیم که بورس یا بازارهای مالی بسیار هوشمند هستند و برای ماندن و سود کردن در این بازار ها باید هوشمندتر از آن رفتار کرد. بورس را یک حیوان درنده و خطرناک تصور کنید. اگر ناشیانه و غیر حرفه ای رفتار کنید امکان دارد همه چیز خود را از دست بدهید.
پس آموزش برای معامله کردن در بازارهای مالی واجب و در بسیاری از مواقع نجات دهنده شما است.
معمولا افراد حقوق بگیر با توجه به این خصوصیت اخلاقی که باید کار کرد و پول در آورد، فکر می کنند پولی که برای آموزش خود صرف می کنند، از دست رفته و این چنین هزینه کردن ها را هدر دادن سرمایه می دانند. زیرا که نتایج این هزینه کردن برعکس روند فکری آنها است که ابتدا باید هزینه کرد و بعد با کار پول در آورد ولی این نکته که با بازده بسیار بیشتری مواجه می شوند را در نظر نمی گیرند.
بسیاری از بزرگان و افراد موفق جهان به سرمایه گذاری روی خود شخص تاکید می کنند چرا که بهترین سرمایه گذاری، پیشرفت شخص در زمینه آموزش خودش است.
برای مثال فرض کنید شما مجبور شوید به محل و مکان دیگری با شرایط اقتصادی متفاوت نقل مکان کنید؛ چه چیزی در محل جدید زندگی شما می تواند به شما برای پیشرفت کمک کند؟ قطعا آموزش ها و حرفه های شما در زمینه های متفاوتی که داشته اید.
چه چیزهایی برای شروع فعالیت در بورس باید بدانیم؟
برای شروع فعالیت در بورس باید ذهنیت خود را در این زمینه آماده کنید. باید بدانید که بورس هم می تواند سودده باشد و هم زیان ده.
فکر نکنید که با وارد شدن به این بازار می توانید در عرض یک شب پولدار شوید یا خیلی سریع سودهای کلانی به دست آورید. البته بورس این قابلیت را دارد که سودهای بسیار خوبی را نصیب سرمایه گذار کند. اما این موضوع همیشگی نیست.
ورود به بازار بورس با این ذهنیت که خرید و فروش سهام می تواند شما را در عرض یک شب پولدار کند، دردسرهای زیادی را برایتان به همراه خواهد داشت. چون این ذهنیت در شیوه معاملات و خرید و فروش سهامتان تاثیر خواهد گذاشت و در نهایت منجر به تصمیمگیری های احساسی شما می شود که چیزی جز زیان برایتان نخواهد داشت. باید بپذیرید که سرمایه گذاری در بورس، یک فرایند است که گاهی زمانبر و گاهی نیز بسته به شرایط می تواند بسیار زود بازده باشد.
خرید آنلاین دوره آموزش بورس سرمایه گذار در بورس کیست؟
به سرمایه گذار یا معامله گری که اهل ریسک کردن است و قدرت پذیرش ریسکش بالا است، سرمایه گذار ریسک پذیر گفته میشود. در نقطه مقابل به افرادی که اهل پذیرش ریسک نیستند و در سرمایه گذاری هایشان ریسک نمی کنند، ریسک گریز می گویند. افرادی که به هیچ عنوان تمایلی به پذیرش ریسک ندارند میتوانند در بورس، اوراق مشارکت یا اوراق اجاره خریداری کنند. چون این اوراق، سود تضمین شده دارند. افرادی که میزان ریسکپذیری آن ها اندکی بیشتر است، احتمالاً سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری را به خرید اوراق مشارکت و اوراق اجاره ترجیح می دهند. چون این اوراق میتوانند بازدهی بیشتری برای سرمایه گذار داشته باشند. سرمایهگذارانی که از دو گروه قبلی ریسکپذیرتر هستند، ترجیح میدهند خودشان به طور مستقیم سهام شرکتها را خریداری کنند. چون احتمال می دهند که در ازای پذیرش این ریسک، سود بیشتری به دست میآورند. در نهایت، افرادی که اقدام به خرید و فروش قراردادهای آتی میکنند باید بسیار حرفهای و متخصص باشند. زیرا قراردادهای آتی، در شمار اوراق بهادار بسیار پر ریسک محسوب میشود.
- این دوره درباره چه چیزی می باشد؟
یکی دیگر از روش های تحلیل نماد یا شرکت مورد نظر، تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که با استفاده از صورتهای مالی (سود یا زیان شرکت، دارایی های شرکت، بدهی ها و طلب های شرکت و. ) و اطلاعات اقتصادی (ارزش بازار، مقدار فروش نماد یا زمینه های سرمایه¬گذاری یا. ) می توانید متوجه وضع مالی شرکتی که می خواهید با خرید سهام آن شرکت، سهامدار و شریکش شوید ، باشيد.
معرفی تمامی سهام ها در بازار بورس ایران
با آیتم های صورت های مالی یاد می گیرید چگونه نمادهای بنیادی(نمادی که در بازه چند ساله سود آور بوده و رشد سوددهی داشته است)را پیدا کنید. حتی می توانید نمادهایی که با توجه به سودده بودن شرکت، رشد قیمتی نداشته اند را (نماد جامانده) پیدا کنید.
- چرا باید این دوره را ببینند؟
تحلیل بنیادی و تکنیکال مکمل هم هستند و اگر می خواهید بهترین نتیجه را بگیرید، باید هر دو علم را با هم استفاده کنید.داشتن اطلاعات کافی درباره وضعیت مالی شرکت و قدرت تحلیل کردن آن یک امتیاز بزرگ برای فرد در انتخاب شرکت خوب است.
علم بنیادی به چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ شما در پیدا کردن سهم های خوب کمک می کند و علم تکنیکال بهترین نقاط خرید یا فروش را برای شما مشخص می کند.
- در این دوره چه چيزي یاد می گیرند؟
با گذراندن این دوره و درک مسائل مربوط به تحلیل بنیادی شما قادر خواهید بود که بهترین نماد را در بین نمادهای دیگر پیدا کنید. وضعیت شرکتی که می خواهید سهامدار آن شوید را از نظر سود ساز بودن بررسی کنید و با دیگر سهم ها مقایسه کنید تا بهترین انتخاب را داشته باشید.
- بعد از پایان این دوره چه کاري می توانند انجام دهند؟
با گذراندن این دوره شما قادر خواهید بود که شرکت را بررسی کنید و در انتخاب شرکت مورد نظر بهترین تصمیم را بگیرید.
مشاور سرمایه گذاری در بورس چیست؟
همه افراد نمیتوانند در بازار بورس موفق عمل کنند؛ حالا یا به این دلیل که شرایط و زمان کافی برای یادگیری این بازار را ندارند یا از تجربه کافی برای مدیریت سبد سهامشان برخوردار نیستند. شرکتهایی که با نام شرکت های مشاور سرمایه گذاری شناخته میشوند معمولا تحلیلگران و مشاوران متعددی دارند که بر اساس تحلیل و بررسی آنها پیشنهاد ها و سیگنال های خرید و فروش را به مشتریان خود پیشنهاد مي دهند. شرکت های مشاور سرمایه گذاری و حتی شرکت های سبدگردانی اجازه تضمین سود ندارند و مشتری باید با علم به عملکرد آنها به این شرکت ها تکیه کند. البته و خوشبختانه برای تبدیل شدن به یک شرکت مشاوره سرمایه گذاری یا سبدگردان، مراحل مختلف و ضوابط سختگیرانهای از سمت سازمان بورس لحاظ شده است که باعث میگردد بیشتر مشاورها و شرکت های سبدگردان، عملکرد نسبتا خوبی داشته باشند.
- تابلو چیست؟
تابلوی هر سهم را می توانید در سایت بورس اوراق بهادار تهران به آدرس tsetmc.com مشاهده کنید. در تابلو خوانی از اطلاعاتی که در این سایت وجود دارد، برای معامله سهام استفاده می شود.
- این دوره درباره چه چيزي مي باشد؟
تحلیلگران بازار سرمایه از تابلو خوانی استفاده می کنند. در این دوره مفاهیم و تعاریف مربوط به تابلو خوانی(مثل انوع قیمت، حجم مبنا و. ) را یاد می گیرید. به علاوه روش های تشخیص کد به کد و استفاده از اطلاعات را متوجه خواهید شد.
- چرا باید این دوره را ببینند؟
برای فعالیت در بازار سرمایه، علاوه بر تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی، باید تابلوخوانی را نیز بلد باشید. تابلو خوانی می تواند مکمل تحلیل تکنیکال باشد تا سهام را در بهترین نقطه قیمتی شکار کنید و متوجه قدرت خریدارها و فروشنده های آن سهم می شوید.
- در این دوره چه چيزي یاد می گیرند؟
افراد در این دوره، مباحث مربوط به تابلو خوانی شامل انواع کد به کدها، استفاده از تابلو برای معامله، حجم مشکوک، انواع قیمت و دیگر موارد مربوط را آموزش می بینند.
- بعد چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ از پایان این دوره چه کاري میتوانند انجام دهند؟
پس از گذراندن این دوره شما قادر خواهید بود که هر تابلوی سهمی که بخواهید را تحلیل کنید و در معاملاتتان از آن استفاده کنید. استفاده از تابلو می تواند به شما در تحلیل تکنیکالتان کمک کند و مکمل آن باشد.
روانشناسی بازار به شما در تحلیل رفتار افراد در بازار کمک می کند، اگر با روانشناسی بازار آشنایی داشته باشید، می توانید اشتباهاتی که عامه مردم در بازارها انجام می دهند را مرتکب نشوید و جلوی ضررهای هنگفت را بگیرید. با آشنایی با انواع رفتارهایی که در بازار اتفاق می افتد، می توانید جلوتر از دیگران عمل کنید و علاوه بر اینکه جلوی ضررهایتان گرفته می شود، می توانید سود هم ببرید.
- این دوره درباره چه موضوعی میباشد؟
تحلیلگرهای بازار های مالی مثل بورس از روش های متعددی برای پیشبینی قیمت یا بهتر بگوییم هدف گذاری قیمت استفاده می کنند.
یکی از این روشها تحلیل تکنیکال است که با استفاده از نمودار یا چارت قیمت و ابزارهای موجود، نقاط ورود و خروج برای نماد مورد نظر را،پیدا می کند. اصول به وجود آمدن تحلیل تکنیکال این موضوع است که((قیمت نشان دهنده همه چیز است و تاریخ دائما در حال تکرار است.))
- چرا باید این دوره رو ببینند؟
کسی که می خواهد در بورس یا هر بازار مالی دیگری فعالیت کند، باید بداند که چه زمانی خرید یک سهم یا نماد خوب است و چه زمانی برای وارد شدن به یک سهم مناسب نیست. برای مثال دو نفر یک سهم را در دو زمان متفاوت خریداری می کنند ولی یکی از آنها سود زیادی می کند و نفر دیگر نه تنها سودی نمی کند، بلکه ضرر هم می کند. این علم به شما یاد می دهد که با بررسی نمودار و با استفاده از ابزارهایی که (در ادامه به نمونه هایی ازآنها اشاره می کنیم) در دسترس داریم وضعیت حال حاضر یک شرکت را بررسی کنیم که مثلا در گذشته سهامداران نسبت به این قیمت چه عکس العملی نشان داده اند (که ما با بررسی قیمت به این موضوع پی می بریم) و می توانیم نسبت به این موقعیت های قیمتی واکنش نشان دهیم.
این اصول نشان می دهد که ما می توانیم فقط با استفاده از نمودار قیمت-زمان تحلیل خود را انجام دهیم.
- در این دوره چه چیزی یاد می گیرند؟
افراد با استفاده از این مبحث یاد می گیرند که چگونه بهترین مکان برای خرید یا فروش سهام خود را پیدا کنند.این دوره شامل مباحث بسیار زیادی است که می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
خطوط حمایت و مقاومت که به ما در پیدا کردن بهترین نقطه برای ورود و خروج کمک می کند.
اندیکاتور ها و اسیلاتورها (RSI,MACD,…) که به تحلیل گر کمک می کنند که وضعیت خود را در خرید و فروش مشخص کنند.
فیبو ناچی(اصلاحی،گسترشی. )که برای ما، خطوط حمایت و مقاومت معتبر پیدا می کند.
- بعد از پایان این دوره چکاری می توانند انجام دهند؟
پس از گذراندن این دوره شما قادر خواهید بود تا هر چارتی را تحلیل کنید و بهترین نقطه ورود و خروج را مشخص کنید و بهترین تصمیم را درباره خرید، فروش یا نگه¬داری نماد مورد نظرتان بگیرید.
می توانید هدف قیمتی مشخص کنید و مقدار سودی را که قرار است از آن سهم بگیرید، مشخص نمایید.
دیدگاه شما