انتشار پیامکهای خصوصی ایلان ماسک/ رمزگشایی از پشتصحنه جنجالی تجارت میلیاردر پرحاشیه
ساعت24-پیامهای که توسط دادگاه از گوشی ایلان ماسک منتشر شده، نشان میدهد که او درباره توییتر با چه کسانی چه حرفهایی زده است.
دیجیاتو نوشت: پیامهای که توسط دادگاه از گوشی ایلان ماسک منتشر شده، نشان میدهد که او درباره توییتر با چه کسانی چه حرفهایی زده است.
چند روزی است که جهان توانسته نیمنگاهی به داخل موبایل شخصی ایلان ماسک داشته باشد. دادگاهی که پرونده خرید توییتر توسط او را پیگیری میکند، به تازگی صدها پیامک و ایمیلی شخصی مدیرعامل تسلا را منتشر کرده است. حالا در این مطلب میخواهیم نگاه به بخشی از این گفتگوهای عجیب داشته باشیم و ببینیم که روابط افراد مطرح در دنیای فناوری و تجارت چقدر و چرا با تصورات ما فرق دارد.
دادگاه کیفری دلاور سندی ۱۵۱ صفحهای از ارتباطات ایلان ماسک در رابطه با خرید توییتر را به منظور شفافسازی بهشکل عمومی منتشر کرده است. این سند بینظیر اجازه میدهد تا نگاه نزدیکتری به دنیای دره سیلیکون، رسانه و تاجران بزرگ دنیا داشته باشیم. جذابیت این گفتگو نه در پیچیدگی یا نقشههای عجیب و غریب ایلان ماسک برای پیشبرد اهداف خود، بلکه در سادگی و عادی بودن آنهاست.
اکثر روزنامهنگارانی که این پیامها را خواندهاند میگویند افراد حاضر در این مکالمات باید عقل خود را از دست داده باشند. این پیامها نشان میدهد که تجارت در جهان واقعی بسیار متفاوت از آنچه ما تصور میکنیم، انجام میشود و بیشتر از آن که مبتنی بر تفکر راهبردی و تحلیل باشد، مبتنی بر احساس و عدم توجه به پیامدهای آن است.
پیش از آن که به سراغ خود پیامها برویم، شاید بد نباشد به این نکته توجه کنیم که نام بسیاری از کسانی که امسال در اخبار شنیده شد، نام همان افرادی است که بهطور خصوصی با ماسک ارتباط داشتهاند. از جمله این چهرهها میتوان به «جو روگن»؛ «ویلیام مکاسکیل»، فعال بشردوست؛ «سم بنکمن-فراید»؛ «ماتیاس دوپفنر»، مدیرعامل Axel Springer؛ «مارک اندرسن»، سرمایهگذار خطرپذیر؛ «لری الیسون»، موسس اوراکل؛ و البته «جک دورسی»، بنیانگذار توییتر اشاره کرد.
چهرههایی که میخواستند خود را به ایلان ماسک نزدیک کنند
افراد کمی در میان مخاطبان گوشی ایلان ماسک وجود دارند که خود را همرده او بدانند. خیلیها در پیامهای خود به ظاهر به دنبال کمک کردن به ماسک بودهاند، اما در واقع فرصتطلبی خود را نشان دادهاند. نباید فراموش کرد که ماسک در دنیای تجارت قدرتمند است و خیلیها میخواهند به او نزدیک شوند.
«جو لانزدیل»، همبنیانگذار شرکت پلانتیر در پیامی به ماسک گفته بود: «عاشق توییت تو در این باره که “الگوریتمهای توییتر باید متن باز باشند” شدم.» او سپس پیشنهاد داده بود که این ایده را در جلسه بعدی سیاستگذاری نمایندگان جمهوریخواه کنگره بیان کند. «آنتونیو گراسیاس»، مدیرعامل Valor Partners درباره همین توییت به مدیرعامل تسلا گفته بود: «من ۱۰۰ درصد طرف تو هستم ایلان. تا هر جا لازم باشد از تو حمایت میکنم.»
یکی از جذابترین گفتگوها در گوشی ماسک مربوط به سرمایهگذاری به نام «جیسون کالاکانیس» است که با تملق و ایدههای تصادفی درباره توییتر با مدیرعامل تسلا حرف زده بود. او به فاصله کوتاهی پس از اعلام خبر خرید توییتر، ظرف ۳۰ دقیقه، برنامهای پنج رکنی برای مدیریت این شبکه اجتماعی را به ماسک ارائه کرده بود. او همچنین در ادامه تا چند هفته ایدههای جدید خود را در این باره مطرح میکرد.
یکی از ایدههای کالاکانیس که به یکباره برای ماسک ارسال شد، پرداخت پول به توییتر برای اسپم تبلیغات به دنبالکنندگان اکانتها بود. او برای ثروتمندترین فرد دنیا نوشته بود: «تصور کن از جاستین بیور بخواهیم به توییتر برگردد و به طرفداران خود پیام خصوصی بدهد. او با این کار میتواند بلافاصله ۱ میلیون کالا یا بلیت بفروشد. دیوانهکننده میشود.» البته که منظور او در اینجا «جاستین بیبر» بوده است.
در نهایت ماسک کالاکانیس را به خاطر تهییج سرمایهگذاران عمومی برای تامین سرمایه خرید توییتر ملامت کرد. این مکالمه تا جایی بالا گرفت که مدیرعامل تسلا خطاب به او نوشت: «مورگان استنلی و جرد فکر میکنند تو به شکلی نامناسب در حال سوء استفاده از دوستی ما هستی. این طور به نظر میآید که من درمانده شدهام. لطفا بس کن.»
ایلان ماسک و ایدههای جدید برای اداره توییتر
در ماه آوریل که ماسک از نظر مطبوعاتی به شدت تحت توجه قرار گرفته بود، گاهاً اظهارات متناقضی را درباره اداره توییتر بیان میکرد. او میگفت هر محتوایی که قانونی است باید در این شبکه اجتماعی نگه داشته شود و در عین حال خواستار حذف همه باتها و اسپمها بود. (در حالی که باتها و اسپمها از نظر قانونی مشکلی ندارند.)
دوپفنر که مالک تعدادی از شرکتهای رسانهای بزرگ از جمله اینسایدر و پولیتیکو است، پیشنهاد کرده بود که او توییتر را برای ماسک اداره کند، ولی ظاهرا او هم برای این کار آماده نبود. دوپفنر در پیام بلندبالایی موسوم به «طرح بازی» توضیح داده بود که به نظرش این شبکه اجتماعی باید چطور اداره شود. او ایدههایی مثل استفاده از زیرساختهای غیرمتمرکز و APIهای باز را برای مقابل با سانسور مطرح کرده بود. مدیرعامل Axel Springer همچنین گفته بود که توییتر مثل بازارگاهی از الگوریتمهاست و میتوان به کاربران اجازه داد که اگر برخی محتواها اذیتشان میکند، الگوریتم دیگری را برای نمایش محتوا انتخاب کنند.
ایلان ماسک ظاهرا در اوایل آوریل شیفته ایدهای از جانب خودش برای جایگزین کردن توییتر با یک سیستم پرداخت و پیام مبتنی بر بلاکچین شده بود. او در پیامک به برادرش کیمبال گفته بود که این ایده میتواند بسیار موفق باشد و ضمن حفظ آزادی بیان، مشکل اسپم را حل کند. طبق این ایده، کاربران باید برای ارسال توییت یا ریتوییت مقدار کمی دوج کوین میپرداختند. با این حال، ماسک تقریبا ۱۰ روز بعد در پیام دیگری اعلام کرد که این ایده قابل اجرا نیست.
سرمایهگذاری در دره سیلیکون متفاوت است
این پیامها همچنین شاهد روشنی بر تاکتیکهای سرمایهگذاری در دره سیلیکون است. برای مثال، مارک اندرسن در پیام سادهای به ماسک پیشنهاد ۲۵۰ میلیون دلار سرمایه بدون شرط را داده بود. مدیرعامل تسلا در پاسخ به او نوشته بود: «ممنون!» یا در نمونه دیگری ماسک از لری الیسون پرسیده بود که مایل است در خصوصیسازی توییتر سهیم شود یا خیر. پاسخ الیسون چنین بود: «بله، البته. یک میلیارد…یا هرچقدر که توصیه میکنی.»
این دو مثال به خوبی نشان میدهند که در شبکه چهرههای قدرتمند دنیای فناوری چه میگذرد. غافلگیرکننده نیست که این افراد ثروتمند هم درست مثل خود ما به یکدیگر پول قرض میدهند؟ شاید نه واقعا، به خصوص با توجه به این که یک طرف این معامله ثروتمندترین فرد جهان قرار دارد.
ولی اشتیاق برای همکاری با ماسک و سادگی هرچه تمامتر این سرمایهگذاریها، نکته عمیقتری میلیاردر شدن در یک روز در ایران را درباره ورشکستگی سیستم آموزش سرمایهگذاری بیان میکند؛ این که حمایتها در واقعیت نه مبتنی بر آمار و ارقام، بلکه بر اساس حس و حال اشخاص است.
نکته واضح بعدی این است که بسیاری از مخاطبان موبایل ماسک با ماجراجویی او در خرید توییتر سرگرم شدهاند. آنها سعی دارند شانس خود را به روشهای مختلف امتحان کنند و ببینند چه اتفاقی میافتد. آنها تصور میکنند که فرصتهای عظیمی برای کسب درآمد و اعمال تغییرات گسترده وجود دارد و فقط خودشان میتوانند این اتفاقات را رقم بزنند.
موفقیتهای گذشته این افراد در شرکتهایی که داشتهاند، از دید آنها صرفا مقدمه یک اتفاق بزرگتر بوده است. آنها اطمینان دارند که میتوانند از مهارتهای خود در هر زمینهای که لازم باشد استفاده کنند. با این حال، افراد ثروتمند و پرقدرت معمولا مایلند که در زمینه چیزهایی که قادر به دیدنشان نیستند، رویاپردازی کنند. و این همان وجه اشتراک میان واقعیت رفتاری این چهرهها و چیزی است که سعی دارند آن را برای عموم به نمایش بگذارند.
جهان واقعی با کتابهای دانشگاهی فرق دارد
با این حال، انتشار این پیامها بهطور خاص افراد دانشگاهی و خبرنگاران را عصبانی کرد، چون محتوای پیامها تفاوت زیادی با تصورات آنها از سازوکارهای دره سیلیکون دارد. ولی مشکل اینجاست که این گروهها تجربه نزدیکی از تصمیمگیری در دنیای واقعی تجارت ندارند.
صرفنظر از این که وقتی پای نام ایلان ماسک وسط میآید، کنکاش موشکافانه دیگر چندان مطرح نیست، باید در نظر داشت که مدیرعامل اسپیس ایکس به دنبال گردآوری سرمایه از سرمایهگذاران خطرپذیر بوده که کارشان فراتر از اعداد و ارقام است. «پل گراهام» به عنوان یکی از موفقترین افراد این صنعت میگوید: «من هیچ وقت طرح تجاری یا ترازنامه کسب و کارها را نخواندهام.»
البته منظور این نیست که این معیارها به کلی فاقد اهمیتاند، ولی باید در نظر داشت که برخی متغیرهای دیگر اهمیت بسیار بیشتری دارند. این که بتوانید تشخیص بدهید کدام متغیر در کدام مرحله از پیشرفت یک شرکت اهمیت بیشتری دارد، هنر است. پل گراهام و اکثر افرادی که ماسک با آنها حرف زده، خبرهترین افراد در این زمینه هستند. آنها با سالها تجربه و تمرین، سادگی را در فراسوی پیچیدگی دریافتهاند.
اینترنت رایگان ایلان ماسک؛ دروغها و اغراقها
تهران- ایرنا- استارتاپ فضایی «اسپیس ایکس» متعلق به ایلان ماسک، برای ادامهدار شدن ارائه خدمات اینترنت ماهوارهای به اوکراین، از پنتاگون خواست هزینه کمکهای مالی به اوکراین را بپردازد؛ این در حالی است که یک میلیاردر اوکراینی در رشته توییتی به عدم شفافیت صحبتهای ماسک اشاره کرد.
به گزارش ایرنا، مدت کوتاهی پس از آغاز جنگ روسیه و اوکراین، اینترنت ماهوارهای استارلینک که توسط شرکت SpaceX ایلان ماسک ساخته شده است، خدمترسانی برای برقراری ارتباط اینترنتی در این کشور را به وسیله ترمینالهایی که در آن بخش فعال شده بود، آغاز کرد.
این اتفاق باعث شد ایلان ماسک و خدمتی که انجام داده در آن برهه حساس، در صدر اخبار قرار بگیرد و توجه مردم را به خود جلب کند. پس از گذشت حدود ۸ ماه از جنگ اوکراین، ایلان ماسک اعلام کرد: «دیگر قادر به تامین مالی استارلینک در اوکراین نیستیم، پنتاگون هزینهها را برعهده بگیرد». شرکت اسپیس ایکس در این نامه از پنتاگون رسماً درخواست کرد تا کمک مالی خود را برای تامین مالی سرویس استارلینک در اوکراین ارائه کند.
بر اساس گزارشی که CNN در این باره منتشر کرده است، اسپیس ایکس در این نامه از پنتاگون خواسته تا بودجه دولت اوکراین و استفاده نظامی از Starlink که ادعا شده بیش از ۱۲۰ میلیون دلار برای بقیه سال خواهد بود و ممکن است برای ۱۲ ماه آینده نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار هزینه داشته باشد را به عهده بگیرد.
در این نامه آمده است که «ما در موقعیتی نیستیم که بتوانیم ترمینالهای بیشتری را به اوکراین اهدا کنیم، یا ترمینالهای موجود را برای مدت نامحدودی تامین مالی کنیم.» این در حالی است که در این نامه، اسپیسایکس مدعی شده اوکراین از آنها تقاضا کرده ترمینالهای بیشتر را در کشورشان فعال کنند.
برخلاف گفتههای روزهای ابتدایی ایلان ماسک، مبنی بر کمک بشردوستانه برای برقراری اینترنت در کشورهایی مانند اوکراین، مجموعه تحت امر او امروز اعلام کرده که باید هزینه این مدت خدمات ارائه شود چرا که در غیر این صورت دیگر نمیتواند به این کشور خدماتی ارائه دهد.
مدیر فروش شرکت اسپیس ایکس در نامه ماه سپتامبر به وزارت دفاع آمریکا آشکارا در ارتباط با پرداخت هزینه این سرویس اینترنت ماهوارهای نوشته است: ما در وضعی نیستیم تا ترمینالهای بیشتری به اوکراین خیرات کنیم یا برای یک دوره نامحدودی به تامین مالی آن بپردازیم.
ادعای ایلان ماسک در خصوص فعال بودن اینترنت ماهوارهای استارلینک در ایران حقیقت دارد؟
ایلان ماسک اخیراً در پاسخ به توییت یکی از کاربران مبنی بر اینکه آیا استارلینک در ایران فعال است یا خیر؟ گفت «در ایران چند دستگاه فعال شدهاند». نقشهای که برای نشان دادن اتصال کشورها به استارلینک را در سایت این مجموعه نشان میدهد، اما برخلاف آنچه «ایلان ماسک» گفته است، نشانهای از اتصال ایران به اینترنت ماهوارهای استارلینک ندارد و این امکان در ایران فعال نیست.
وی پیش از این و در تاریخ ۲۳ سپتامبر (۱ مهر) رسما و برای نخستین بار اعلام کرد اینترنت ماهوارهای استارلینک در کشور ایران فعال میشود. هر چند او میداند این وعدهای که او میدهد حداقل در حال حاضر شدنی نیست. اتصال به اینترنت ماهوارهای نیاز به زیرساخت و تجهیزات گرانقیمتی دارد که واردات آنها به داخل کشور، آزاد نیست.
البته شایعاتی در خصوص قاچاق چند نمونه از تجهیزات مورد نیاز برای دریافت اینترنت ماهوارهای در ایران مطرح است اما نقشه موجود در سایت استارلینک نشان میدهد ایران هنوز اتصالی به اینترنت ماهوارهای ندارد.
افشاگری میلیارد اوکراینی: اینترنت ماهوارهای رایگان نیست
علاوه بر مسائلی که مطرح شد، «دیمکو ژلوکتنکو» یک میلیاردر اوکراینی که فعال حوزه فناوری اطلاعات است و بنیاد خیریه نظامی «Dzyga's Paw» را پایهگذاری کرده است، با انتشار یک رشته توییت افشا کرده بر خلاف ادعای ایلان ماسک ترمینالهای استارلینک توسط افراد خریداری شده و به صورت رایگان در اختیار آنها قرار نگرفته است.
وی در ادامه این رشته توییت با تاکید بر اینکه استفاده از اینترنت ماهوارهای کمک شایانی در این جنگ داشته، گفت: من بیش از ۵۰ استارلینک خریده و به خط مقدم تحویل دادهام که هزینه میلیاردر شدن در یک روز در ایران آنها ماهیانه ۶۰ دلار است. در حالی که برخی از کشورها برای دریافت استارلینک ۱۲۰ دلار پرداخت میکنند.
ژلوکتنکو تاکید کرده است: ترمینالها توسط افراد داوطلب مانند او و سربازان با هزینه شخصیشان آن را تهیه کردهاند.
دیمکو در ادامه گفته است: من بسیار کنجکاو هستم که شفافیت واقعی در روند راهاندازی استارلینک اوکراین و تمام هزینههای پنهانی که ایلان ماسک ادعا میکند را ببینم. اوکراینیها بهای مشابه با کشورهای دیگر را پرداخت میکنند، اما همیشه موضوع اوکراین مورد بحث است.
ایلان ماسک میگوید دهها هزار ترمینال را به طور رایگان به اوکراین ارسال کرده و خدمات هم به صورت رایگان در اختیار شهروندان و ارتش اوکراین قرار دارد و به همین دلیل، دهها میلیون دلار هزینه کرده است، اما اکنون بنیانگذار یک بنیاد خیریه نظامی در اوکراین این موضوع را رد کرده است.
وی همچنین به این موضوع اشاره کرده که بیش از ۵۰ ترمینال را از طریق وبسایت استارلینک در کشورهای اروپایی با قیمت ۴۰۰ تا ۵۰۰ دلار خریداری کرده و برای ارسال آنها به اوکراین ۵۰ دلار دیگر هزینه کرده است.
آیا دندانپزشکها پول پارو میکنند؟
«دندونپزشکی شغل خوبیه بابا. درسته حالا دست طرف تو دهن مردمه اما عوضش پول خوبی میگیره. هیچکدومشون هم که تعرفه دولتی رو قبول ندارن، هر کسی نرخ خودشو داره و ۱۰ دقیقهای یه دندون میکشه ۵۰۰ هزار تومن میگیره.» این تصور بسیاری از مردم درباره شغل دندانپزشکی است؛ تصوری که با آنچه خودِ دندانپزشکان میگویند متفاوت است.
طبق گفته بسیاری از فارغالتحصیلان این رشته، با توجه به نوسان قیمتها، راهاندازی مطب دندانپزشکی برای آنان تبدیل به آرزویی دستنیافتنی شده است. نبود فضایی برای کار، نبود حمایت و پشتوانه مالی، نداشتن بیمه و حقوق کافی، تحریم و کمبود مواد اولیه لازم در بازار موجب شده بسیاری از دندانپزشکان جوان بعد از گذراندن طرح و فارغالتحصیلی به فکر مهاجرت بیفتند.
شیوع ویروس کرونا هم به استرس کاری آنان و امکان ابتلا به این ویروس اضافه شده است و تا کنون خبری از واکسیناسیون نیست.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی ایسنا با سه دندانپزشک درباره دغدغههای کاریشان است که به مناسبت روز دندانپزشک (۲۳ فروردین) انجام گرفته است. به دلیل عدم تمایل آنان به درج نامشان در گزارش، اطلاعات شخصی این دندانپزشکان نزد ایسنا محفوظ است.
۶ سالی میشود که فارغالتحصیل شده است و در حال حاضر در یکی از کلینیکهای دندانپزشکی کار میکند. برای به دست آوردن همین کار، سختیهای زیادی کشیده است: «ورود یک دندانپزشک به بازار کار مثل هر شغل دیگری سختیهای زیادی دارد. گذشته از مسئله «طرح» بعد از فارغالتحصیلی باید برای گرفتن پروانه مطب امتیاز کسب کنیم. طبق قانون، یک دندانپزشک برای کارکردن نیاز به دو پروانه دارد؛ یکی «پروانه کار» و دیگری «پروانه مطب». اولی مجوزی است که از سمت وزارت بهداشت بعد از فارغالتحصیلی به هر دندانپزشک داده میشود و دومی مجوزی است که بعد از کسب میزان امتیازات لازم برای هر شهر به فرد داده میشود. برای مثال شهرهایی مثل مراکز برخی استانها امتیاز بالاتری دارند و نمیشود به راحتی پروانه مطب آن شهرها را گرفت بلکه باید ابتدای کار با گرفتن پروانه مطب شهرهای کمبرخوردارتر امتیازات خود را افزایش داد و بعد از آن امتیاز لازم در آن مرکز استان را گرفت. بخشی از این امتیازات در دوره طرح عمومی و باقی آن باید با افتتاح مطب در یکی از شهرهایی که گفته شد یا فعالیت در کلینیکهای مختلف کسب شود که دراکثر موارد اگر کلینیک وابسته به ارگان یا سازمان خاصی نباشد، حقوق پایه ندارد و طبق توافقی که با مدیر کلینیک میشود به صورت درصدی برای هر بیمار کار انجام می شود. این درصد هم به عوامل متفاوتی بستگی دارد که مهمترین آنها داشتن پروانه مطب متخصص یا دندانپزشک عمومی است. اگر دندانپزشکی بدون پروانه مطب وارد بازار کار شود و در حین کار مشکلی برای بیمار به وجود بیاید، به لحاظ قانونی به مشکل برمیخورد. گذراندن دوره طرح عمومی بعد از فارغالتحصیلی هم مستلزم کار کردن در مراکز بهداشتی مانند خانههای بهداشت شهرهاست که سختیهای مخصوص به خودش را دارد. حالا فرض کنید یک دندانپزشک بعد از دوره طرح بخواهد در یک کلینیک مشغول به کار شود؛ مثل هر شغل دیگری اولین سوالی که از او پرسیده میشود «سابقه کار» است.»
با هزار امید و آرزو دندانپزشکی قبول شد و حالا ۱۳ سالی میشود که به آرزویش رسیده است. خودش عاشق این حرفه است و با همه سختیهایی که دارد نمیتواند از آن دل بکند. به همین دلیل به دیگران هم توصیه میکند اگر واقعا عاشق این حرفه هستند دنبالش بروند و پی همه چیز را به تنشان بمالند چون برای آنکه وارد بازار کار شود سختیهای بسیاری کشیده است: «راهاندازی مطب هزینه زیادی دارد و هر کسی از پس مخارج آن برنمیآید بنابراین بسیاری از دندانپزشکان بعد از گذراندن دوره طرح و فارغالتحصیلی مجبورند در کلینیکها مشغول به کار شوند. بین یک دندانپزشک و صاحب کلینیک هم هیچ وقت قرارداد مکتوبی امضا نمیشود و همه توافقها به صورت شفاهی است و دست صاحب کلینیک باز است تا هر زمانی که دوست داشت زیر قول و قرارهایش بزند. یادم نمیرود که بعد از ۱۰ سال سابقه کار در یک کلینیک مشغول به کار شدم. مدیر کلینیک هم گفته بود چون کلینیک با بیمه قرارداد دارد بعد از سه ماه میتواند حقوقم را پرداخت کند اما بعد از سه ماه، تنها حقوق ماه اولم را واریز کرد. زمانی هم که معترض شدم، مدیر کلینیک جواب داد من به فاصله سه ماه حقوق شما را میدهم. مسئله دیگر بیمه مسئولیت دندانپزشکان است. شاید جالب باشد که بدانید که خود دندانپزشک موظف است خودش را بیمه کند حتی اگر در کلینیکی یا مطبی که متعلق به خودش نیست فعالیت کند. بر خلاف تصور عام، دندانپزشکان از طرف هیچ نهادی تحت پوشش بیمه درمانی قرار نمیگیرند و اگر بخواهند باید بیمه خویشفرما شوند.»
او هم مثل بسیاری از دندانپزشکان دیگر توانایی مالی راهاندازی مطب را ندارد و در اینباره میگوید: «همه خیال میکنند ما پول پارو میکنیم. اما نمیدانند که اگر یک دندانپزشک بخواهد با شرایط موجود و قیمتهای نجومی خرید ملک و لوازم و تجهیزات به مرحله درآمدزایی خوب برسد و مطب بزند به ١٠ تا ١٢ سال زمان نیاز دارد و اگر سطح مالی ویژهای داشته و توانایی خرید ملک و راهاندازی مطب را داشته باشد، حداقل به ۳ سال زمان نیاز دارد تا بتواند کارش را جا بیندازد. با توجه به اوضاع اقتصادی حالا هم نمیتواند سرمایه راهاندازی یک مطب را تخمین زد زیرا قیمتها در لحظه تغییر میکنند. از طرفی تحریمها هم مثل همه کارها، روی دندانپزشکی هم تاثیر زیادی گذاشته است و بسیاری از مواد اولیه و ابزار کار به سختی وارد کشور میشوند. برای مثال زمانی روکشهای استیل ضد زنگ آمریکایی در بازار پُر بود اما در حال حاضر اصلا پیدا نمیشود و درست عکس روکشهای چینی هستند که کیفیت مناسبی ندارند. برخی مواد مثل بیحسی که داخل کشور خط تولید دارند، مدتی به دلیل کمبود مواد اولیه جیرهبندی شده بودند. برای مثال سال ۱۳۹۸ باید هر ۱۵ روز یک بار به انجمن دندانپزشکها مراجعه میکردیم تا بتوانیم دو بسته ۵۰ تایی ماده بیحسی دریافت کنیم. حتی افرادی که در کلینیکهای غیردولتی کار میکردند هم به میلیاردر شدن در یک روز در ایران دلیل کمبود این ماده و به درخواست مدیر کلینیک مجبور بودند با کارت نظام پزشکی خودشان این ماده را دریافت کنند و تحویل کلینیک بدهند. بعضی افراد هم از این موضوع سوءاستفاده میکردند و این مواد را میگرفتند و در بازار آزاد میفروختند. در حال حاضر هم گاهی این جیرهبندیها روی مواد دیگری مثل مواد قالبگیری که ارز دولتی به آنها تعلق میگیرد اعمال میشود و اینطور نیست که هر تعدادی که بخواهیم در دسترس باشد. همین موارد در کیفیت کار هم تاثیر بسزایی میگذارد. تمام مسائلی که گفته شد علاوه بر تاثیر روی تعرفههای درمانی باعث بالا رفتن هزینههای جانبی کار مثل هزینه لابراتوارها هم شده است.»
شرایط جهانی کرونا روی کار این قشر هم تاثیرات جدی داشته و در روزهای اوج کرونا دستکش و ماسک را هم به سختی تهیه میکردند. یکی از دندانپزشکان در اینباره به ایسنا توضیح میدهد: «اگر کار ما از پرستاری که در بخش کرونا کار میکند، سختتر نباشد، آسانتر هم نیست. وقتی نمیدانیم بیماری که زیردستِ ما میخوابد مبتلا به ویروس کرونا هست یا نه باید تمام احتیاطهای لازم را به عمل آورد. ذات کار ما تولید ذرات معلق در هواست. با هر بار چرخش توربین و پاشیدن آب این ذرات تولید میشوند و همین موضوع موجب میشود ذرات معلق هوایی تشکیل شود که به راحتی میتواند ویروس کرونا یا هر ویروس تنفسی دیگری را بلند کند. حالا فرض کنید دندانپزشک هم که ساعتها میلیاردر شدن در یک روز در ایران در یک محیط بسته است با یک ماسک سهلایه معمولی کار کند. در این مدت، بسیاری از همکاران ما به کرونا مبتلا شدند اما خدا را شکر در کلینیکی که من کار میکنم تا کنون دندانپزشکی فوت نشده است. ما حتی از تزریق واکسن هم خبر نداشتیم تا اینکه ۱۰ فروردین پیامکی از سمت سازمان نظام پزشکی برایم آمد مبنی بر اینکه آخرین مهلت ثبت نام واکسن کرونا تا ۱۲ فروردین است و باید برای ثبت نام و تزریق واکسن به سایت مربوطه مراجعه کنم. واقعا تعجب کردم چون پیش از این کسی ما را در جریان اولین فرصت تزریق نگذاشته بود. وقتی هم برای ثبت نام به سایت مراجعه کردم با این گزینه روبهرو شدم که اگر واکسن نیاز به پرداخت هزینه داشت، باز هم داوطلب هستم؟! مدتزمان انتظار یا نوع واکسن هم اصلا مشخص نیست. موضوع دیگری که این روزها با آن روبهرو هستیم محدودیتهای ترافیکی کرونایی است. به پزشکان اعلام کردند برای آنکه جریمه نشوند باید در سامانه ثبت نام کنند. وقتی برای ثبت نام مراجعه کردم در سایت نوشته بود ماشین باید به نام خود فرد یا همسرش باشد. پس تکلیف دختری که ازدواج نکرده و از ماشین پدر و مادرش استفاده میکند، چیست؟»
پزشک دیگری که با او صحبت میکنم ۱۰ سال سابقه کار دارد. دندانپزشک اطفال است و حتی در ارودهای جهادی مناطق محروم هم خدمت کرده است: «مشکل اصلی در این مناطق نبود آموزش بهداشت دهان و دندان است. چون نوع تغذیه کودکان مناطق محروم با کلانشهرها متفاوت است و بر خلاف شهرها مصرف نان تست، شکلات و شیرینی کمتر است. هر چه مواد غذایی سختتر و نیاز به جویدن بیشتری داشته باشد، بزاق دهان بیشتری هم ترشح میشود و در نهایت موجب میشود میزان شویندگی سطوح دندانی بالا برود و میزان پوسیدگی کمتر شود. اگر پوسیدگی هم داشته باشند دیرتر به مرحله آبسه میرسد. علیرغم آنکه در این سالها گروههای جهادی بسیار خوبی با محوریت کارهای پزشکی شکل گرفتهاند اما هنوز هم احساس میشود برخی از گروههای جهادی بیشتر برای تبلیغات خودشان بخش دندانپزشکی را ضمیمه فعالیتهایشان کردهاند. در یکی از اردوهای جهادی که سرمایهگذار کاملا شخصی داشت و وابسته به هیچ ارگان و نهادی نبود شرکت داشتم. مواردی داشتیم که کودک با سه دندان پوسیده و یک دندان کشیدنی مراجعه میکرد اما مسئول مربوطه میگفت فقط میتوانید یک دندان را درمان کنید. این موضوع برایم خیلی عجیب بود چون به نظرم این نحوه درمان اصلا فایده نداشت. حتی پیشنهاد دادم یک مسواک و خمیردندان در اختیار کودکان قرار دهند و به آنها درست مسواک زدن را آموزش دهند که مسئول مربوط به این پیشنهادم خندید.»
او مشکلات فرهنگی و بهداشتی را یکی از مشکلات جدی این حرفه میداند: «به عقیده من بهترین گروهی که میتوان به آنان آموزش داد تا از مشکلات دهان و دندان پیشگیری شود، دانشآموزان مقطع دبیرستان است زیرا میتوانند نحوه صحیح نخ دندان کشیدن و مسواکزدن را به دیگر اعضای خانواده هم یاد بدهند. از طرفی این افراد پدر و مادرهای فردای جامعه هستند و باید بدانند قبل از اینکه صاحب فرزندی شوند چه زمینههای بهداشتی را برای تولد فرزندشان فراهم کنند. چون دهان نوزادی که بدنیا میآید عاری از باکتری است، پس این بچه تا مدتها دچار پوسیدگی نخواهد شد. پوسیدگی هم یک بیماری مسری است و اگر یکی از دندانها پوسیده باشد احتمال اینکه دندانهای دیگر را هم درگیر کند زیاد است. پدر و مادر میتوانند باکتریهای دهان خود را با بوسیدن به بچه منتقل کنند. پس پدر و مادرها قبل از آنکه تصمیم بگیرند بچهدار شوند باید پوسیدگی دندانهای خودشان را برطرف کنند. از آنجا که یک فرد باردار در سه ماه اول و آخر بارداری نمیتواند کارهای مربوط به دندانپزشکی را انجام دهد پس لازم است برای آنکه دوره بارداری خود را بدون مشکل سپری کند قبل از بارداری، اقدام میلیاردر شدن در یک روز در ایران به برطرفکردن مشکلات دندانی خود کند.»
او ادامه میدهد: «یکی از مشکلاتی که بشدت آزاردهنده است بیتوجهی پدر و مادرها به توضیحات پزشک است. گاهی اوقات پدر و مادر، فرزندشان را با دندانهای پوسیده و ساعت ۹ شب به کلینیک میآورند و خیلی هم طلبکارانه برخورد میکنند، طوری که انگار ما مسئول پوسیدگی دندان فرزندشان هستیم. اصلا هم در نظر نمیگیرند که دندانپزشک هم زمان کاری مشخصی دارد. برخی پدر و مادرها همان اول مشکل فرزندشان را میپرسند و وقتی میگویم به عصبکشی نیاز دارد، اصرار میکنند دندان فرزندشان را بکشم! بعد از کلی توضیح که این دندان بچه ۸ ساله کشیدنی نیست و دندان جایگزین ۱۲ سالگی درمیآید باز هم روی حرف خودشان اصرار میکنند! ین مسئله لزوما به دلیل مشکل اقتصادی رخ نمیدهد و گاه مراجعهکنندگان تحت پوشش بیمه هم چنین رفتاری نشان میدهند. برخی والدین هم متاسفانه به راحتی دروغ میگویند. برای مثال مراجعهکنندهای داشتم که ۸ دندان خراب داشت. از مادرش پرسیدم «مسواک نمیزند؟» مادر جلوی بچه گفت مسواکش را مرتب میزند در حالی که من به عنوان پزشک از دندانهای بچه متوجه میشوم که مسواک میزند یا نه و اگر چنین سوالی را مطرح میکنم برای این است که ضمن توجهدادن به بیمار و والدین تشخیص درستتر و بهتری بدهم. شاید اگر مرتب مسواک میزند و وضعیت دندانهایش خوب نیست کمبود ویتامین دی یا کلسیم دارد. به نظر میرسد مادر میخواهد آبروی خودش و فرزندش را جلوی من حفظ کند اما با دروغ این کار را انجام میدهد. چه ایرادی دارد اگر بچه مسواک نمیزند راستش را به پزشک بگوید؟ آیا این رفتار دروغگویی را به کودک یاد نمیدهد؟ درمان دندان بخشی از کار است و آن را مادامالعمر خوب نمیکند. حتی اگر دندان کودک درست شود و مثل قبل نخواهد از آنها نگهداری کند، باید همه مراحلی که انجام شده را سه ماه دیگر هم انجام دهد، با این تفاوت که این بار به شکل طلبکارانهتری مراجعه میکند و میگوید «دکتر همون دندونی که درس کردین، دوباره خراب شده». وقتی من از پدر و مادر بیمارم در اولین ارتباط صداقت دریافت نمیکنم و حتی به حرفهای پزشک گوش نمیکنند، چه کاری میتوانم انجام دهم؟ همه تلاش من این است که در کنار درمان، فرهنگسازی هم بکنم. اما من هم تا اندازهای توانایی دارم. حتی گاهی به والدین بیمارانم میگویم اگر فکر میکنید نمیتوانید فرزندانتان را مجاب کنید که نخ دندان بکشند و مسواک بزنند، هزینه اضافه نکنید.»
نُه میلیاردر که در خانواده فقیر به دنیا آمدند
یک ضربالمثل انگلیسی هست که میگوید: «لازم نیست با یک قاشق نقرهای در دهان به دنیا بیایید تا ثروتمند شوید!». اگر بخواهیم به زبان فارسی ساده این عبارت را حلاجی کنیم، باید بگویید لازم نیست حتماً در خانوادهای سرشناس و مشهور به دنیا بیایید تا ثروتمند شوید. بسیاری از افراد بودهاند که با وجود خانواده پولدار، به جایی نرسیدهاند و برعکس بسیاری افراد بودهاند که در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمدهاند و شهرتشان جهانی شده است.
این ۹ نمونه، نمونههایی از افراد دسته دوم هستند. ثروتمندانی که در خانواده فقیر به دنیا آمدند. بخوانید و از آنها الهام بگیرید.
هارولد هام (Harold Hamm)
هارولد هام، با ۱۸ میلیارد دلار دارایی، جزو برترین میلیاردرهای دنیاست. او در صنعت نفت و گاز سرمایهگذاری میکند. اما هیچکس به این فکر نمیکند که چه کودکی غمانگیز و فقیرانهای را تجربه کرده است میلیاردر شدن در یک روز در ایران میلیاردر شدن در یک روز در ایران و در چه خانواده فقیر ی به دنیا آمد.
آنها ۱۳ بچه بودند که شاید حتی نان برای خوردن نداشتند. او مجبور شد وقتی زیر ۱۰ سال سن داشت، از طریق پنبهزنی، نانش را در بیاورد و چندسالی هم در یک پمپ بنزین دور افتاده کار میکرد.
او داستان جالبی تعریف میکند از اینکه چطور توانست پولدار شود: «من منبع الهام جالبی داشتم! یک کوزه گلی زیبا! شاید باورش سخت باشد اما آن کوزه، الهام بخش من شد. من در کارگاه یکی از دوستانم میدیدم که چطور به کوزه سیلی میزد و آن را ورز میداد تا آن تکه گل، به کوزهای زیبا تبدیل شد. با خود گفتم تحمل سختیها و مشکلات، در نهایت باعث میشود چیز زیبایی از من درآید. برای همین با جان و دل سختیها را پذیرفتم و سخت تلاش کردم…»
او از طریق پمپ بنزین با یکی از مدیران بخش انرژی آشنا شد و توانست کاری ساده در اداره بگیرد. اما با نبوغ و هوش سرشارش، پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و همزمان با گرفتن مدرک تحصیلیاش از دانشگاه، به یکی از مدیران شرکت تبدیل شد. او همین راه را ادامه داد و اکنون از بزرگترین مدیران انرژی در آمریکا و دنیاست.
اُپرا وینفری (Oprah Winfrey)
مطابق آمارهای رسمی خانم وینفری اکنون به عنوان بزرگترین خیر و نیکوکار سیاه پوست در تاریخ ایالات متحده آمریکا به شمار میرود. او همچنین از زنان پرنفوذ و جزو ۱۰۰ فرد تاثیرگذار در دنیاست و ۳ میلیارد دلار دارایی خالص دارد.
اما اگر نگاهی به گذشته خانم وینفری بیندازیم، میبینیم که او نه تنها در خانواده فقیر و فلاکت مطلق زندگی میکرد، بلکه بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفت. شاید بسیاری از افراد با قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی، هرگز نتوانند به زندگی عادی بازگردند، چه برسد به اینکه پولشان از پارو بالا برود و جزو محبوبترین زنان دنیا شوند.
او سالهای کودکی را نزد مادربزرگش میلیاردر شدن در یک روز در ایران گذراند اما در همان سنین کودکی دو بار مورد آزار و اذیت قرار گرفت. خانواده او حتی توان خرید لباس برای او را نداشتند و اپرا خیلی وقتها گونی میپوشید!
او مجبور شد از خانه فرار کند و آواره شود. خانم وینفری تقریباً هر نوع سختی که فکرش را بکنید تحمل کرد تا اینکه تصمیم گرفت به دنبال رویاهایش برود.
او به نویسندگی علاقه زیادی داشت. همزمان با کار نویسندگی در یک ایستگاه رادیویی مشغول کار نیمه وقت شد. شانس در این زمان با او یار شد و توانست در مسابقه زیبایی، مقام کسب کند. سپس در ۱۹ سالگی با اصرار و پیگیری فراوان، اجرای آزمایشی یک برنامه رادیویی را بر عهده گرفت.
نقطه عطف بزرگ زندگی خانم وینفری اما؛ وقتی بود که اجرای یک برنامه تلویزیونی به عهده او گذاشته شد. به زودی با خلاقیتها و نوآوریهایی که در ساخت برنامه تلویزیونی از خود نشان داد، بینندگان زیادی را مجذوب برنامهاش که «اپراشو» نام داشت، کرد.
داستان زندگی خانم وینفری سرشار از بالا پایینها و درسهای بسیار زیاد است. اپرا اکنون نه تنها به عنوان یک فرد بسیار ثروتمند و مشهور شناخته میشود، بلکه با کارهای انسان دوستانه و دست و دلبازی بی حدش، به نمادی از بخشش تبدیل شده است.
هاوارد شولتز (Howard Schultz)
hگر اهل قهوه نوشیدن باشید، حتماً اسم برند استارباکس به گوشتان خورده است. آقای شولتز، رئیس استار باکس است. ارزش شرکت او که در ۷۳ کشور دنیا، ۲۳۰۰۰ شعبه دارد، به ۸۵ میلیارد دلار میرسد. با این حال، این تاجر موفق در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. پدرش راننده کامیون بود.
آقای شولتز توانست در کنار تحصیل در دانشگاه، آری نیمه وقت در یک شرکت قهوه سازی پیدا کند. اما نگاه خلاقانه او به صنعت قهوه باعث شد استارباکس را بنیان نهد. او نمیخواست مانند پدرش فقیر بماند. برای همین در همان شرکت به سرعت پلههای ترقی را طی کرد و به مدیر فروشی شرکت رسید.
شولتز در خاطرات خود مینویسد: «زمانی که برای اولین بار وارد فروشگاه استارباکس شدم، انگار در خانه خودم بودم. توضیحش سخت است، اما میدانستم در مکان خاصی هستم، محصول آنها به نوعی با من صحبت میکرد. من هیچوقت یک فنجان قهوه خوب نخورده بودم. در ملاقاتی که با بنیانگذاران شرکت داشتم و برای اولین بار داستان قهوه خوب را شنیدم»؛ آنجا بود که با خود گفتم: «خدای من، این همان چیزی است که میخواهم به عنوان حرفه در تمامی عمرم انجام دهم». او نمیدانست که این ملاقات چگونه زندگیاش و همچنین تاریخ قهوه را متحول خواهد ساخت.
آقای شولتز تعریف میکند که از همان زمان کودکی از اینکه در فقر مطلق زندگی میکنند، احساس شرم میکرد و عزمش را جزم کرده بود تا آیندهای رؤیایی برای خود بسازد. او از اینکه به پدرش به دلیل بی پولی احترام نمیگذارند، خجالت میکشید و نمیخواست این اتفاق برای خودش هم بیفتد. همین امر انگیزهای شد برای ساخت یک آینده دلپذیر…!
رالف لورن (Ralph Lauren)
سومین فرد داستان ما که در خانواده فقیر به دنیا آمد، رالف لورن است. او طراح مد و زیبایی و صاحب یکی از بهترین برندهای دنیاست که احتمالاً شما هم حداقل یک تیشرت از آن در خانه دارید: پولو! آقای لورن ۷ میلیارد دلار دارایی خالص دارد.
خانواده او مهاجرانی بودند که از بلاروس به آمریکا رفته بودند. پدر او نقاش ساختمان بود. رالف از نوجوانی بعد از مدرسه کار میکرد تا بتواند برای خودش لباس بخرد. سپس وقتی به دانشگاه رفت، کراواتهای یک برند خاص را به دوستانش می فروخت.
او به دلیل فقر مجبور شد از دانشگاه انصراف بدهد. اما با جستجوی زیاد توانست در فروشگاههای زنجیرهای پوشاک آمریکا (برادران بروکز) کاری پیدا کند. اما به این راضی نشد. او یک حامی مالی پیدا کرد و یک فروشگاه کراوات راهاندازی کرد و کراواتهایی که شخصاً آنهارا طراحی میکرد، تحت نام برند «پولو» عرضه میکرد.
یک دهه بعد این برند بدل به یک برند جهانی شد و اولین فروشگاه پولو در لندن افتتاح شد. آقای لورن سپس خط تولید پولو اسپرت، به منظور تولید پوشاک ورزشی و خط تولید لباس بانوان را راه انداخت.
لری الیسون (Larry Ellison)
آقای الیسون، مدیرعامل شرکت اوراکل، یکی از غولهای صنعت کامپیوتر است و 60 میلیارد دلار دارایی خالص دارد. او در یک شهر ثروتمند اما در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد. او البته گفته هرگز در مورد به دنیا آمدن در یک خانواده فقیر، شکایتی نکرده است.
خانوادهاش آنقدر فقیر بودند که از عهده نگهداریاش برنیامدند. او را به ناچار به داییاش سپردند. اما در این میان دایی او هم ورشکست شد و تمام داراییاش را از دست داد. سختیهای زندگی او را به فردی منزوی و تنها بدل کرده بود. او به سختی در دانشگاه قبول شد، اما دانشگاه به دلیل عملکرد ضعیف، او را اخراج کرد. آقای الیسون در طول همان مدت کم، برنامه نویسی را در دانشگاه یاد گرفت و به صورت فریلنس برای دیگران به صورت پاره وقت کار میکرد.
آقای الیسون فرد بسیار خلاقی بود. او در این زمان به شرکتی رفت که رقیب مستقیم سونی محسوب میشد. در این شرکت او پروژهای را کلید زد که باعث شد شرکت در زمینههایی خاص، شرکت رقیب را شکست دهد. در این زمان بود که توجهات به آقای الیسون جذب شد. او نام پروژهاش را اوراکل گذاشت و مدتی بعد شرکت خود را تأسیس کرد. شرکتی که یکی از بزرگترین شرکتهای سخت افزاری و نرم افزاری دنیا محسوب میشود.
شلدون ادلسون (Sheldon Adelson)
آقای ادلسون یکی از معروفترین هتلداران جهان با ثروتی در حدود 35 میلیارد دلار است. اما همه میدانند که در چه خانوادهای به دنیا آمد و چطور رشد کرد.
پدرش راننده تاکسی و مادرش صنایع دستی درست میکرد. با اینکه خانواده آقای ادلسون زندگی فقیرانهای داشتند، اما او از همان ابتدا، هوش مالی خوبی داشت و از ۱۲ سالگی میدانست که از زندگی چه میخواهد.
به همین خاطر از همان سنین کم به فروش لوازم آرایش پرداخت، سپس به دانشگاه رفت و ترک تحصیل کرد و در نهایت بعد از خدمت در ارتش به دنیای بازارهای مالی گام گذاشت. او از بازارهای مالی و همچنین سرمایهگذاری روی تورهای چارتری، سرمایه خوبی به دست آورد. اما یک ورشکستی بد به سراغش آمد که شاید اگر افراد عادی به جای آقای ادلسون بودند، دیگر کمرشان زیر بار چنین شکستی راست نمیشد.
اما او دوباره بلند شد و راه رفته را باردیگر طی کرد. سپس فوراً سرمایههایش را در املاک و مستغلات به کار گرفت و کسبوکار اصلیاش یعنی هتلداری را کلید زد.
او اکنون به جز هتلداری در صنایع کامپیوتر و انتشارات دارای شرکتهای زیادی است.
آلان گری (Alan Gerry)
آلان گری، یکی از میلیاردرهای آمریکایی است و بیش از ۳ میلیارد دلار دارایی خالص دارد.
او در خانواده فقیر به دنیا آمد. در جوانی، به کار تعمیرات تلویزیون و نصب و تعمیر آسانسور پرداخت. اما شهری که در آن زندگی میکرد کوهستانی بود و تلویزیونها معمولاً موفق به پخش برنامهها نمیشدند. آقای گری با خلاقیت بی مثالش در بالای کوهها، آنتنهای بزرگی نصب کرد. او برای این کار شرکتهای بزرگ را مجاب کرد تا سیستمهای تلویزیونی کابلی راه اندازی کنند.
از بزرگترین نقاط قوت آقای گری، قدرت مذاکره و ایجاد روابط بود. در قدرت همین نقاط قوتش همین بس که با وجود اینکه تعمیرکار ساده بود، توانست ۷ تاجر بزرگ را برای سرمایهگذاری مجاب کند و خود اداره امور آنها را به دست بگیرد.
او کم کم توانست با این تجار شراکت کند و از آنها اهرمی درست کند برای بالا بردن خودش!
آقای گری پایهگذار بسیاری از صنایع در آمریکا شد. مثلاً او اولین کسی بود که اپراتور کابلی برای استقرار کابل فیبر نوری به کار برد.
شرکت او به زودی به هشتمین شرکت کابلی بزرگ دنیا تبدیل شد و اکنون چندین میلیارد دلار سود آوری دارد.
جان پل دخوریا (John Paul DeJoria)
جان پل دخوریا یکی از برترین کارآفرینان آمریکایی با حدود 4 میلیارد دلار ثروت است و در زمینه تولید محصولات آرایشی کار میکند.
خودش در مورد اینکه در چه خانوادهای به دنیا آمده است میگوید: «ما خانواده بسیار فقیری بودیم، اما واقعاً این را حس نمیکردیم. به یاد دارم که مادر به برادرم میگفت: ما تنها ۲۷ سنت پول داریم، اما غذا داریم، یک باغچه کوچک داریم و میتوانیم بخندیم، بنابراین ما یک خانواده ثروتمندیم !»
آقای دخوریا تعریف میکند که هیچوقت حس نکرده است که فقیر است. بنابراین هرگز ذهنیت فقیری در مغزش شکل نگرفته است و همین راز موفقیت اوست.
والدین آقای دخوریا زمانی که جان تنها دو ساله بود از هم طلاق گرفتند و در نه سالگی وی به همراه برادر بزرگتر خود شروع به فروش کارت پستال و روزنامه برای تأمین هزینههای خانوادهاش کرد. البته زندگی او به جایی رسید که مادرش از توانایی لازم برای نگهداری دو فرزند خود برخوردار نبود، بنابراین ناچاراً آنها را به نوانخانه ای در لس آنجلس فرستاد. از این رو جان پل ارزش پشتکار و کار سخت را از همان دوران کودکی تجربه کرده است.
نقطه عطف زندگی او در جایی بود که معلم ریاضیاش به او گفت هرگز به موفقیتی دست پیدا نخواهد کرد. همین موضوع انگیزهای شد تا آقای دوخوریا سخت کار کند. از جمع آوری پلاستیک و زباله تا فروش روزنامه و سرایداری در خانههای مردم.
نقطه عطف دوم زندگی آقای دوخوریا استخدامش در مجله تایم به عنوان بازاریاب بود. او سپس به شرکتی در زمینه محصولات آرایشی رفت و فهمید که محصولاتی که مردم به آن نیاز دارند را هیچ شرکتی تولید نمیکند.
جالب اینجا بود که شرکت مورد نظر نه تنها با پیشنهاد او مبنی میلیاردر شدن در یک روز در ایران بر تولید برخی محصولات تازه موافقت نکرد، بلکه او را از کار اخراج کردند. اما او ناامید نشد و با وامی به مبلغ تنها ۷۵۰ دلار، خودش شروع به تولید محصول مورد نظرش کرد.
آنها برای بازاریابی محصولشان، به سالنهای آرایشی میرفتند و آن را به صورت رایگان در اختیار آرایشگاهها قرار میدادند. به زودی آوازه محصلشان در همه جا پیچید و شرکتشان چندبرابر شد.
جی کی رولینگ (J.K. Rowling)
محال است صفحهای از کتابهای هری پاتر را نخوانده یا صحنههایی از فیلمهای آن را ندیده باشید!
خانم جی کی رولینگ تعریف میکند که در زمان کودکی در محلهای فقیر نشین زندگی میکردهاند و پولی در بساط نداشتند. در عوض همیشه ذهن خلاقانهای داشته و به همه چیز نگاهی ماورایی و تخیلی میکرده است. مثلاً سعی میکرده مانند جادوگرها لباس بپوشد و از دورچخه دوستش به عنوان شیئی پرنده استفاده کند.
او در سن شش سالگی، اولین کتابش را نوشت، اما فکر میکرد چون خیلی بچه است، نباید آن را به کسی نشان دهد!
سالهای نوجوانی رولینگ خیلی شاد نبود، چرا که خانواده او دچار مشکلات زیادی بود و مبارزه ده ساله مادرش با چندین بیماری اسکلروزیس روی او و خانوادهاش تأثیر گذاشته بود. تا اینکه با ایده هری پاتر، فصل تازهای در زندگی او شکل گرفت.
او میگوید: «روزی سوار یک قطار شلوغ در راه لندن بودم که ناگهان فکر هری پاتر به سرم افتاد. در آن موقع من خودکاری همراه خود نداشتم، و خجالت میکشیدم که از دیگران درخواست خودکار کنم. الان که فکر میکنم میبینم که همین به تأخیر افتادن حرکت قطار بود که باعث شد من چهار ساعت یک جا بنشینم و تمام افکارم را روی هری پاتر متمرکز کنم. در همان زمان بود که یک مو سیاهِ پیشانی زخم در ذهنم متولد شد. تصویر پسری که نمیدانست جادوگر است، مرتب در ذهنم کامل و کاملتر میشد. فکر میکنم که اگر در آن روز خودکاری همراه داشتم و میتوانستم افکارم را به روی کاغذ بیاورم، الان چه داستان جالبتری نوشته بودم!»
انتشار کتاب هری پاتر، زلزلهای در بازار نشر به راه انداخت. تا همین الان، حدود ۵۰۰ میلیون نسخه از کتابهای خانم رولینگ در بازار کتاب جهان به فروش رفته است.
چگونه ما هم پله پله تا رسیدن به ثروت و موفقیت بالا برویم؟
رسیدن به ثروت همانطور که در زندگینامه کوتاه این افراد دیدید، رویایی دست نیافتنی نیست. اگرچه بودهاند افراد زیادی که هم در خانواده فقیر به دنیا آمدهاند و هم به ثروت نرسیدند، اما چرا شما یکی از این افرادی که این قانون نانوشته را نقض می کنند، نباشید؟
یادتان باشد، اینکه در خانوادهای فقیر به دنیا آمادهاید دست خودتان نبوده، اما اینکه در همین شرایط تا آخر عمر بمانید، مسئولیتش با خودتان است…
میلیاردر شدن در یک روز در ایران
منوی بالا
منوی اصلی
دسترسی سریع
اخبار سایت
چند رسانه
اخبار ویژه
- 24 مهر 1401
- کد خبر 208584
عطر دارای انواع زیادی می باشد که همگی از نظر کیفیت با هم تفاوت دارند و دسته ای از آنها در کنار داشتن بوی خیلی خوب ماندگاری زیادی هم دارند و این دسته از عطر محبوب ترین انواع را تشکیل می دهند اما بر خلاف مورد بیان شده برخی از عطرها وجود دارند که دارای سطح خیلی پایینی از کیفیت هستند و ماندگاری بوی آنها چندین ساعت می باشد و بعد از یک مدت خاص هیچ آثاری از بوی آنها باقی نمی ماند میلیاردر شدن در یک روز در ایران و ارزش خرید کردن را ندارند.
قبل از هر چیز باید بگوییم که عطرها دو نوع زنانه و مردانه دارند و ما در این مقاله می خواهیم به صورت اختصاصی در مورد عطر تلخ مردانه گرم ملایم سردو انواع عطر صحبت کنیم؛ به آن دسته از افراد که به عطر و ادکلن علاقه دارند و میخواهند با این مبحث آشنا شوند پیشنهاد می کنیم که تا آخر مقاله سایت آراد برندینگ با ما همراه شوند.
همیشه ملاک هر فردی برای انتخاب عطر این است که نوع مورد نظر بوی خیلی خوبی داشته باشد همچنین ماندگاری آن هم بالا باشد در واقع دو مورد نام برده شده از مهمترین ویژگیهای یک عطر مناسب محسوب می شوند که به هنگام خرید کردن باید خیلی به آنها توجه شود.
عطر دارای انواع زیادی می باشد که همگی از نظر کیفیت با هم تفاوت دارند و دسته ای از آنها در کنار داشتن بوی خیلی خوب ماندگاری زیادی هم دارند و این دسته از عطر محبوب ترین انواع را تشکیل می دهند اما بر خلاف مورد بیان شده برخی از عطرها وجود دارند که دارای سطح خیلی پایینی از کیفیت هستند و ماندگاری بوی آنها چندین ساعت می باشد و بعد از یک مدت خاص هیچ آثاری از بوی آنها باقی نمی ماند و ارزش خرید کردن را ندارند.
استفاده از عطر و اسانس به خصوص برای آقایان قدمت تاریخی در قومیتها و ادیانهای مختلف دنیا داشته است استفاده از عطر مردانه ایرانی علاوه بر کیفیت و ماندگاری خوبی که دارد در بازار فروش هم دارای قیمت مناسب تری می باشد در حال حاضر برندهای بسیاری در بازار فروش وجود دارد که همگی از نظر کیفیت، قیمت، وزن و برند با یکدیگر بسیار متفاوت هستند اما برخی از این برندها به شدت در میان مردم دلنوازاند دلیل این دلنوازی می تواند ماندگاری بو و رایحه دلپذیر آن عطر باشد.
شما وقتی به عطر فروشی مراجعه می کنید در قدم اول به دنبال عطرهای معروف و جذابی هستید که به نسبت قیمتی که دارند ماندگاری بالاتری هم داشته باشند در سالهای اخیر به دلیل نوسانات بازار ارز خرید عطر مردانه سرد ایرانی و اسپری بدن به نسبت عطرهای خارجی انتخاب درست و به صرفه ایی می باشد تولیدکنندگان عطر مردانه ایرانی با استفاده از تکنیکهای ساخت عطر اروپایی توانسته اند که عطر و ادکلنی مرغوب و باکیفیت همراه با قیمتی مناسب را تولید کنند که طبق آمار فروش عطر مردانه این موضوع به شدت اثبات می شود.
تولیدکنندگان صنعت عطر سازی در ایران موفق شدند تا محصولات تولیدی خود را علاوه بر بازار داخلی به بازارهای خارجی هم عرضه کنند و از این رو سودآوری خوبی را برای کشور داشته باشند.
عطر مردانه ایرانی
اغلب آقایان به همان نسبتی که به شیک پوشی و خوش استایل بودن خود اهمیت فراوان می دهند در انتخاب عطر خوب و خوشبو هم خیلی حساس هستند و معمولا هم بر اساس تجربه ای که از استفاده عطرهای مختلف دارند تقریبا با برندهای درجه یک عطر آشنایی دارند و می توانند با شناخت بهتری که دارند بهترین انواع آن را تهیه کنند.
کیفیت بالا و درجه یک بودن از جمله مهمترین ویژگیهای مربوط به یک عطر مردانه ایرانی ماندگار است که باید در هنگام خرید به آن توجه زیادی شود علاوه بر مورد ذکر شده نوع بسته بندی عطر هم خیلی مهم است چرا که عطر به خاطر الکلی که در ترکیب خود دارد به مرور زمان پریده می شود لذا باید نوع بسته بندی آن مناسب باشد تا ماندگاری آن بیشتر باشد.
دیده می شود که عطرهای گران قیمت خیلی لوکس و شیک بسته بندی شده اند و به هنگام استفاده از آنها نیز بخاطر جلد بسته بندی خیلی خوبی که دارند در میزان مصرف آنها صرفه جویی می شود که میزان مصرف عطر برای هر فردی مهم است و همه می خواهند که در مصرف آن صرفه جویی کنند تا دوام بیشتری داشته باشد.
عطرهای ماندگار رایحه و بوی خوش خود را بر روی پوست و لباس تا مدت زمان زیادی حفظ می کنند حتی برخی از آنها بعد از شسته شدن نیز همچنان خوشبو بودنشان احساس می شود چنین انواعی از عطر از ترکیبات اولیه درجه یک و مرغوب تهیه شده اند به همین خاطر ویژگیهای خوب آنها زیاد و مورد توجه است.
دیدگاه شما