همه چیز درباره مارجین یا حاشیه


شروع می کنیم!

همه چیز درباره مارجین یا حاشیه

مشتریان با خرید محصولات و خدمات برند، برای آن برند خلق ارزش می‌کنند. ارزشی که با فاکتور زمان ترکیب شده و در نهایت مفهوم CLV یا چرخه عمر مشتری (Customer Lifetime Value) را به وجود می‌آورد. هر بار تکرار خرید یا تبلیغ دهان‌به‌دهان توسط مشتری به‌معنای رشد ارزش طول عمر او است. سوال اینجا است که کسب‌وکارها چگونه می‌توانند باعث رشد ارزش طول عمر مشتریان خود شوند؟ در این مقاله قصد داریم نگاهی عمیق‌تر به این مفهوم بیندازیم و راهکارهایی برای بهبود آن ارائه کنیم.

ارزش طول عمر مشتری یا Customer Lifetime Value چیست؟

ارزش طول عمر مشتری به میزان ارزشی اشاره دارد که یک مشتری خاص در مدت زمان مشخص به برند اضافه می‌کند. ساده‌ترین راه‌های بهبود ارزش طول عمر مشتری، ترغیب مشتری به تکرار خرید یا گسترش سبد خرید فعلی خواهد بود. در اکوسیستم کسب‌وکارهای دیجیتالی با توجه به رقابت سنگین و منابع محدود، تمرکز روی جلب رضایت و حفظ مشتریان فعلی و بهبود ارزش طول عمر آن‌ها، به یک اولویت بسیار مهم تبدیل شده است.

باید توجه داشت که ارزش طول عمر مشتری با معیارهایی مثل NPS و CSAT متفاوت است. NPS وفاداری مشتری را اندازه‌گیری کرده و CSAT روی اندازه‌گیری میزان رضایت مشتری تمرکز دارد؛ اما CLV با نگاهی جامع‌تر، میزان درآمد حاصل از رضایت و وفاداری مشتری را می‌سنجد و نتایج آن کمی و قابل استناد است. در حالی که NPS و CSAT نتایج کیفی داشته و در مواردی باعث اختلاف نظر می‌شوند.

چرا توجه به ارزش طول عمر مشتری برای رشد کسب‌وکارتان ضروری است؟

افزایش ارزش طول عمر مشتری به این معنا است که مشتری فواصل بین خریدهای خود را کاهش داده یا محصولات تازه‌ای را به سبد خرید خود اضافه کرده است. این یعنی شما توانسته‌اید با شناخت نیازها و چالش‌های مشتری، تجربه خرید او را به‌یادماندنی کنید؛ تا جایی که او به تکرار خرید یا خرید محصولات بیشتر احساس نیاز کرده است. شناخت جزئیاتی که روی ساده‌تر شدن زندگی مشتریان شما تاثیر می‌گذارند (برای مثال قرار دادن محصولات مرتبط نزدیک یکدیگر) به شما کمک می‌کند تجربه مشتری خود را بهبود بخشیده و در نتیجه CLV را برای او افزایش دهید. از آن‌جایی که بر اساس مطالعات انجام شده، جذب مشتری جدید نسبت به حفظ مشتری فعلی تا هفت برابر گران‌تر است، توجه به ارزش طول عمر مشتری در بین کسب‌وکارهای امروزی یک الزام به حساب می‌آید و بی‌توجهی به آن می‌تواند جایگاه کسب‌وکار را در رقابت به خطر بیندازد.

چگونه ارزش طول عمر مشتری را اندازه بگیریم؟

اگر از یک برند تولید لباس رسمی، سالی یک دست کت و شلوار برای همه چیز درباره مارجین یا حاشیه عید بخریم و قیمت این کت و شلوار 500 هزار تومان باشد، پس از ده سال ارزش طول عمر ما برای این برند 5 میلیون تومان خواهد بود. این مثال ساده البته بدون شک قابل تعمیم به هر شرکت و برندی نیست. چرا که شرکت‌های امروزی و خصوصا کسب‌وکارهای دیجیتال، مدل کسب‌وکار پیچیده‌تری داشته و تنوع بالایی در محصولات دارند. بعضی از شرکت‌ها اصلا به سراغ اندازه‌گیری CLV هم نمی‌روند. این شرکت‌ها معمولا با تبلیغات بی‌هدف و عمومی سعی در جذب مشتری دارند؛ اما شرکت‌هایی که به دنبال حفظ مشتری و تضمین رشد پایدار هستند، به اندازه‌گیری چرخه عمر مشتری و سرمایه‌گذاری روی بهبود آن نیاز دارند.

برای اندازه گرفتن ارزش طول عمر مشتری باید قبل از هر چیزی شروع به جمع‌آوری داده‌های لازم کرد. داده‌هایی که رفتار مشتری در نقاط تماس با برند (Touch Point – نقاطی که مشتری در آن‌ها با برند تعامل دارد؛ مثل سایت) را به ما نشان بدهند. در این مرحله باید مشخص کنیم که مشتری از چه راه‌هایی می‌تواند برای برند خلق ارزش کند. در ادامه لازم است طول عمر مشتریان محاسبه شود و سپس داده‌ها در دوره زمانی مشخص شده (طول عمر) مورد بررسی قرار گیرند. مراحل محاسبه چرخه عمر مشتری عبارتند از:

  1. شناخت نقاط تماس و راه‌های ارزش‌آفرینی مشتری در آن‌ها
  2. ادغام گزارش‌ها و داده‌های جمع‌آوری شده از منابع مختلف برای رسم تصویری از سفر مشتری
  3. اندازه‌گیری درآمد برند از هر نقطه تماس
  4. در نظر گرفتن فاکتور زمان

شیوه اندازه گیری clv

برای معرفی فرمول محاسباتی CLV باید از نوع تاریخی آن (Historic CLV) آغاز کنیم:

شیوه سنتی محاسبه CLV

از بدیهی است که این فرمول برای کسب‌وکارهایی با ساختارهای پیچیده و تنوع محصولات بالا جواب‌گو نخواهد بود. فرمول محاسباتی برای CLV های پیچیده‌تر عبارت است از:

فرمول پیشرفته CLV

  • GML: حاشیه سود به ازای چرخه عمر مشتری (Gross Margin Per Customer Lifespan) به سود مورد انتظار برند برای مدت‌زمان میانگین چرخه عمر مشتریان اشاره دارد.
  • R: نرخ بازگشت مشتریان (Retention Rate) در یک دوره زمانی مشخص (در اینجا میانگین چرخه عمر مشتریان) را بیان می‌کند.
  • D: نرخ تنزیل عددی است که برای دخیل کردن تورم در محاسبه CLV و واقعی‌تر شدن نتیجه نهایی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در بیشتر محاسبات انجام شده، مقدار این متغیر 10 درصد قرار داده می‌شود.

نوعی دیگر از ارزش طول عمر مشتری هم وجود دارد که «ارزش طول عمر پیش‌بینی شونده» یا Predictive CLV نامیده می‌شود و فرمول آن به شکل زیر است:

 نحوه محاسبه predictive clv

  • T: میانگین تعاملات مشتری با برند در ماه
  • AOV: میانگین ارزش سفارش مشتری (Average Order Value)
  • ALT: میانگین چرخه عمر مشتری (ماه)
  • AGM: میانگین حاشیه سود

چگونه از CLV برای خدمت‌رسانی بهتر به مشتریان استفاده کنیم؟

پس از جمع‌آوری داده‌ها و انجام محاسبات لازم برای به دست آوردن CLV، نوبت به استفاده از نتایج آن می‌رسد. با استفاده از نتیجه محاسبه CLV می‌توان موارد زیر را بهبود بخشید:

  • افزایش نرخ بازگشت (Retention Rate) : همانطور که در فرمول‌های گفته شده مشاهده کردید، نرخ بازگشت رابطه مستقیمی با ارزش طول عمر مشتری دارد. چرا که هر چه تکرار خرید بیشتر شود، ارزش طول عمر مشتری هم بیشتر خواهد شد. محاسبه CLV به ما کمک می‌کند دلایل تکرار نشدن خرید یا ریزش (Churn) را دقیق‌تر شناخته و دلیل وفاداری مشتریان وفادار را بهتر درک کنیم. این یعنی می‌توانیم از اشتباهاتمان درس بگیریم و موفقیت‌ها را الگو قرار دهیم.
  • افزایش وفاداری : جمع‌آوری داده‌های نقاط تماس به ما کمک می‌کند مشتریان وفادار (بالاترین CLV ها) و همچنین مشتریان دارای پتانسیل بالا برای تبدیل شدن به مشتری وفادار (بالاترین Predictive CLVها) را شناسایی کنیم. این یعنی می‌توان با سرمایه‌گذاری ویژه روی این افراد و ارائه برنامه‌ها و امتیازات ویژه برای وفاداری به آن‌ها، بازگشت سرمایه (ROI) بهتری داشت.
  • بهبود توسعه محصول : با شناخت بهتر مشتریان می‌توان نیازهای آنان را دقیق‌تر شناخت و در نتیجه محصولی متناسب با نیازهایشان به بازار عرضه کرد. این یعنی دیگر سرمایه شرکت روی اضافه کردن قابلیت‌هایی که برای مشتریان کاربردی نیستند هدر نخواهد رفت. چرا که استفاده از تحلیل داده احتمال خطا را تا حد زیادی کاهش می‌دهد.

چگونه با استفاده از CDP و DMP ارزش طول عمر مشتری را بهبود دهیم؟

نقش هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تحول بازاریابی غیر قابل انکار است. پلتفرم جمع‌آوری داده مشتری (Customer Data Platform) و پلتفرم مدیریت داده (Data Management Platform) دو تکنولوژی نوین بازاریابی (مارتک – Martech) بوده و محل تلاقی بازاریابی با علم داده و هوش مصنوعی به حساب می‌آیند. پلتفرم داده مشتری به بازاریابان کمک می‌کند مشتریان خود را با کمک تحلیل حجم زیادی از داده، عمیق‌تر شناخته و در نتیجه رفتار آن‌ها را بهتر پیش‌بینی کنند. با این پلتفرم می‌توان همچنین «ارزش طول عمر پیش‌بینی شونده مشتری» (Predictive CLV) را محاسبه کرده و از این طریق برنامه‌ریزی دقیق‌تری برای بهبود CLV انجام داد.

DMP هم در کنار CDP به بازاریابان برای بهبود تجربه مشتری کمک می‌کند. در پلتفرم مدیریت داده می‌توان نتایج کمپین‌ها را با توجه به رفتارهای پیشین مشتریان پیش‌بینی کرد یا رفتار تعداد محدودی از مشتریان را به مقیاس‌های بالاتر تعمیم داد. DMP همچنین امکان تحلیل عمیق داده برای بررسی نتایج به‌کار‌گیری یک استراتژی یا اجرای یک کمپین را فراهم می‌کند. با استفاده از DMP می‌توان عملکرد پیشین را به دقت بررسی کرد و تاکتیک‌ها را با توجه به نتایج ارزیابی و بازخورد مشتریان تغییر داد. دخالت همه چیز درباره مارجین یا حاشیه دادن تحلیل داده باعث بالا رفتن دقت عملکرد، یادگیری سیستمی و کاهش ضریب خطا می‌شود. برای مثال در گذشته رضایت مشتریان فقط از طریق پرسشنامه‌ها سنجیده می‌شد که خطای زیادی داشت؛ در حالی که امروز رفتار آن‌ها در نقاط تماس با برند و با توجه به داده‌های ثبت شده مورد بررسی قرار می‌گیرد و احتمال اشتباه به نزدیک صفر رسیده است.

بر اساس بررسی انجام شده توسط Criteo ، به طور کلی عوامل زیر روی بهبود ارزش طول عمر مشتری تاثیر می‌گذارند:

عوامل موثر بر بهبود ارزش طول عمر مشتری

نتیجه گیری

محاسبه ارزش طول عمر مشتری به کسب‌وکارها کمک می‌کند جامعه مشتریان خود را دقیق‌تر شناخته و بهتر دسته‌بندی کنند تا در نهایت خدمت‌رسانی به بهترین شکل انجام شود و ارزش طول عمر رو به افزایش باشد. برای این کار باید ابتدا شروع به جمع‌آوری و ثبت داده‌های رفتاری مشتریان کرد. برای نگهداری از این داده‌ها و تحلیل دقیق آن‌ها، پلتفرم‌های داده مشتری (CDP) و مدیریت داده (DMP) بهترین ابزارهای موجود به حساب می‌آیند. استفاده از علم داده و هوش مصنوعی در این دو پلتفرم، احتمال خطا را کاهش داده و به بازاریابان کمک می‌کند اثر عمیقی روی ذهن مشتری خود بگذارند.

سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص چیست؟ به همراه جزئیات

سود-خالص

در تجزیه ‌و تحلیل صورت‌های مالی با اقلام و حساب‌های متفاوتی سروکار داریم که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص اشاره کرد که از زیرمجموعه‌های نسبت‌های سودآوری در بحث نسبت‌های مالی است. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد به سؤالاتی پاسخ دهیم که ممکن است در ذهن برخی از علاقه‌مندان به بازار‌های مالی باشد. بنابراین ابتدا تعریف سود ناخالص را مطرح خواهیم کرد و به فرمول سود ناخالص اشاره می‌کنیم، سپس درباره‌ی برخی از تفاوت‌های آن با سود خالص و سود عملیاتی صحبت کرده و سرانجام به سراغ نسبت حاشیه سود ناخالص خواهیم رفت. در پایان نیز این نسبت را برای چند نماد منتخب بورسی محاسبه و تحلیلی کوتاه درباره‌ی آن ارائه خواهیم کرد. پس تا انتهای این مقاله همراه آکادمی دانایان باشید.

حاشیه سود ناخالص چیست؟

سود ناخالص همان‌طور که از نام آن پیداست از اقلام مربوط به‌ صورت سود و زیان شرکت‌ها است. در واقع، سودی است که یک شرکت پس از کسر هزینه‌های مربوط به ساخت و فروش محصولات خود یا هزینه‌های مربوط به ارائه خدمات به دست می‌آورد. به ‌عبارت‌ دیگر سود ناخالص از تفاوت بین درآمد فروش و بهای تمام‌ شده‌ی کالای فروش ‌رفته به دست می‌آید. در برخی از منابع از آن به‌ عنوان سود فروش یا درآمد ناخالص نیز یاد کرده‌اند. البته اگر در بخش فروش اقلامی مانند برگشت از فروش و یا تخفیفات وجود داشته باشند باید ابتدا آن‌ها را از مبلغ فروش کسر کرده و سپس به سراغ کسر بهای تمام ‌شده‌ی کالای فروش ‌رفته از آن برویم.

بهای تمام ‌شده‌ی کالای فروش‌ رفته، شامل تمام هزینه‌هایی می‌شود که مستقیماً با تولید محصول در ارتباط است. طبیعتاً این هزینه‌ها می‌تواند هم شامل مواد خام مصرفی و هم هزینه‌های نیروی کار بدنه‌ی تولید باشد. این قلم از صورت سود و زیان، به‌تنهایی از طریق حساب موجودی کالا محاسبه می‌شود.

سود ناخالص نشان دهنده‌ی چه چیزی است؟

سود ناخالص فقط هزینه‌های متغیر را شامل می‌شود و بدون درنظرگرفتن هزینه‌های ثابت، کارایی شرکت را در استفاده و بهره‌گیری از نیروی کار و منابع خود، ارزیابی می‌کند. منظور از هزینه‌های ثابت، هزینه‌هایی هستند که ارتباطی با سطح تولید ندارند. این هزینه‌ها می‌توانند شامل هزینه‌های تبلیغات، اجاره، بیمه و حقوق کارکنانی که مستقیماً درگیر تولید نیستند و حتی مخارج تهیه‌ی لوازم اداری باشند.

تفاوت سود ناخالص با سود خالص و سود عملیاتی

همان‌طور که در مقاله‌ی مربوط به سود خالص نیز اشاره کردیم، ریشه ی تفاوت بین سود ناخالص، سود خالص و سود عملیاتی در اقلامی که برای دستیابی به آن‌ها، باید اضافه و کم بشوند نهفته شده است. طبق تعریف سود ناخالص از تفاوت بین فروش و بهای تمام‌ شده‌ی کالای فروش رفته با در نظر گرفتن حساب برگشت از فروش و تخفیفات به دست می‌آید و برای دستیابی به رقم سود عملیاتی باید ارقامی را به آن اضافه و از آن کم کرد. از جمله اقلامی که باید کسر گردد می‌توان به هزینه‌های فروش، اداری و عمومی و همین‌طور سایر هزینه‌های عملیاتی اشاره کرد. رقم مربوط به سایر درآمدهای عملیاتی نیز باید افزوده شود تا در نهایت به عدد مربوط به سود عملیاتی برسیم.

در این جا هم مجدداً باید اقلامی را اضافه و کم کنیم تا بتوانیم سود خالص را شناسایی کنیم. از جمله مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اقلامی که در این بخش خصوصاً برای شرکت‌هایی که از اهرم مالی استفاده می‌کنند، کسر می‌شود، هزینه‌های مالی است. سایر درآمدها و هزینه‌های غیرعملیاتی چه ناشی از سرمایه‌گذاری‌ها و چه ناشی از اقلام متفرقه نیز بنا به مثبت یا منفی بودنشان در این بخش اضافه یا کم می‌شوند. اما در نهایت آخرین رقم تأثیرگذاری که در این فرآیند وجود خواهد داشت، هزینه‌ی مربوط به مالیات است. این روند تغییرات و گذر از سود ناخالص به عملیاتی و سپس سود خالص به‌ خوبی در صورت سود و زیان شرکت‌ها قابل ‌مشاهده و رهگیری است.

نسبت حاشیه سود ناخالص

این نسبت زیرمجموعه‌ای از نسبت‌های سودآوری در نسبت‌های مالی بوده و با استفاده از آن می‌توان سلامت مالی شرکت در بهره‌گیری از منابع در اختیارش را ارزیابی کرد. این شاخص معمولاً به طور درصدی بیان می‌شود و عدد آن از تقسیم میزان سود ناخالص بر فروش به دست می‌آید. برای تحلیل این نسبت مانند سایر نسبت‌های مالی، تحلیل‌گران روند تغییرات آن را برای یک شرکت یا صنعت ارزیابی می‌کنند چرا که صرفاً نگاه به ارقام به‌دست‌آمده سود ناخالص و حتی نسبت حاشیه سود ناخالص، به‌ تنهایی بیان‌گر مطلب خاصی نیست.

با توجه‌ به تعریف به‌ سادگی می‌توان فهمید که این نسبت از دو طریق، ممکن است تغییر کند. یکی از روش‌ها تأمین مواد مورد نیاز شرکت با قیمت پایین‌تر است. یعنی اگر شرکت بتواند تأمین‌کنندهی ارزان‌تری برای مواد اولیه‌ی خود پیدا کند و یا توان گرفتن تخفیفات بیشتری داشته باشد، می‌تواند از طریق کاهش میزان بهای تمام ‌شده‌ی کالاهایش بر افزایش سود ناخالص و سپس افزایش نسبت حاشیه سود ناخالص اثر بگذارد. این دلیل خود به‌تنهایی تبدیل به عاملی شده تا شرکت‌های بزرگ‌تر برای تأمین بهتر کالاهای اولیه‌ی مورد نیازشان به سراغ سرمایه‌گذاری و احداث شرکت‌های زیرمجموعه‌ی فعال در زمینه مواد اولیه‌شان بروند.

روش دیگر توجه به استراتژی‌های قیمت‌گذاری مختلف برای بالا بردن ارزش فروش با ثابت نگه‌داشتن میزان بهای تمام شده، البته با توجه‌ به ویژگی­‌های بازار رقابتی است. چرا که اگر قیمت­‌های بالایی تعیین شوند ممکن است خودبه‌خود سبب خارج‌شدن شرکت مدنظر از بازار فعال در آن شود.

نسبت حاشیه سود ناخالص تبیین‌کننده‌ی چه چیزی است؟

نوسان شدید این نسبت می‌تواند نشان‌دهنده‌ی مدیریت ضعیف و یا محصولات ضعیف یک شرکت باشد. البته در برخی از موارد ممکن است این نوسانات دلایل منطقی داشته باشند. برای مثال تغییر مدل کسب‌وکار ممکن است نیاز به سرمایه‌گذاری‌های بالایی داشته باشد و پس از آن هم در کوتاه‌مدت برخی هزینه‌های تولید را تحت‌تأثیر قرار بدهد و روی نسبت تأثیر بگذارد. اما در چنین شرایطی تغییرات نسبت نمی‌تواند به معنای عملکرد ضعیف شرکت باشد. مورد دیگر که باید حتماً به آن توجه داشت تفاوت این نسبت بین صنایع مختلف است. از این رو بهتر است تا این نسبت را علاوه بر مقایسه در قالب روندی چندساله به‌صورت مقایسه‌ای بین چند شرکت هم‌گروه و شاغل در یک صنعت استفاده کنیم.

غالباً در بخش خدمات به دلیل پایین‌تر بودن هزینه‌های تولید، این نسبت مقدار بالاتری را نسبت به صنایع دارد اما این همه چیز درباره مارجین یا حاشیه لزوماً به معنای سودآورتر بودن شرکت‌های خدماتی نسبت به تولیدی نیست و باید سایر پارامترها و اقلام نیز در نظر گرفته شود.

نمونه‌ای از تحلیل نسبت حاشیه سود ناخالص

در ادامه‌ی این مقاله این نسبت را برای سه نماد منتخب دارویی بورس تهران محاسبه کرده و تحلیلی مختصر نسبت به آن ارائه خواهیم کرد.

همانطور که در جدول ملاحظه می‌کنید کاملاً واضح است که اگر به دنبال سرمایه‌گذاری در صنعت دارویی باشیم بهترین عملکرد را در طول سنوات مورد بررسی، شرکت داروسازی سبحان داشته است. عملکرد این شرکت همواره بالاتر از میانگین صنعت بوده و البته جا دارد به این نکته نیز اشاره کنیم که صنعت داروسازی نسبتاً حاشیه سود قابل ‌توجهی را در طول این سال‌ها داشته است و به‌خودی‌خود می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای سرمایه‌گذاری باشد. حال از این‌ بین انتخاب شرکت داروسازی سبحان با میانگین بالاتر از این متوسط صنعت می‌تواند همه چیز درباره مارجین یا حاشیه قابل‌توجه قرار گیرد.

درباره نماد دپارس یک نکته قابل‌توجه وجود دارد. در ابتدای سنوات مورد بررسی این نسبت برای این شرکت پایین‌تر از میانگین بوده است. در سال دوم مدنظر تقریباً برابر با متوسط صنعت و در سال‌های بعد از آن حاشیه سود ناخالص این شرکت بیشتر از متوسط صنعت بوده و روندی صعودی را در پیش گرفته است و اگر این روند ادامه‌دار باشد در صورت نبود نکات منفی خصوصاً در زمینه‌ی هزینه‌های مالی و کنترل آن‌ها چه‌بسا بتوان آینده‌ی خوبی را برای این شرکت متصور بود. اما این‌که چنین استنباطی صحیح باشد کاملاً وابسته به سایر آیتم‌های درآمدی و هزینه‌ای عملیاتی و غیرعملیاتی و همین‌طور هزینه‌های مالی است که می‌تواند این مقایسه را بر هم بزند. تحلیل این نمادها را با در نظر گرفتن سایر پارامترها بر عهده‌ی شما مخاطبان گرامی می‌گذاریم.

محدودیت‌های استفاده از سود ناخالص

سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص علی‌رغم تمامی خواص و فوایدی که در امر تحلیل دارند، دارای برخی نارسایی­ها هستند که سبب می­شود تا استفاده­ی از آن­ها دارای برخی محدودیت­ها باشد. به طور مثال این امر کاملاً امکان­پذیر است که اگر صرفاً از سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص در تحلیل­ها استفاده کنیم، انتخاب­هایمان در سرمایه­گذاری تبدیل به انتخاب­هایی اشتباه شوند. یکی از مواردی که در سود ناخالص در نظر گرفته نمی­شود، بحث هزینه­های مالی است.

هزینه­های مالی به‌قدری اهمیت دارند که ممکن است اثرات آن­ها سبب شود تا یک شرکتی که سود ناخالص و نسبتی مناسب برای آن را داشته است، تبدیل به شرکتی زیان­ده شود. بنابراین توجه صرف به میزان سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص، سبب خواهد شد تا از سایر عوامل مهم و بااهمیت که توان اثرگذاری بالایی دارند، غافل شویم. برای جلوگیری از این کار باید از نسبت حاشیه سود ناخالص در جهت سنجش و ارزیابی حاشیه سود فعالیت اصلی شرکت اظهارنظر کرد و بهتر است تا مراحل بعدی صورت سود و زیان و نسبت­های حاشیه­ای مربوط به آن، نظیر حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود خالص نیز پیش رفت و به آن­ها هم توجه کرد.

روش‌های بهبود حاشیه سود ناخالص

سود ناخالص تفاوت میان میزان ارزش فروش و بهای تمام­شده­ی کالای فروش رفته است. بنابراین طبیعتاً برای بهبود وضعیت حاشیه سود ناخالص باید یکی از این دو پارامتر تغییراتی را تجربه کنند. حال نکته­ای که اهمیت پیدا می­کند، شناخت عوامل مؤثر بر میزان فروش و بهای تمام‌شده‌ی کالای فروش رفته است. اما قبل از پرداختن به بحث عوامل مؤثر لازم است به این نکته اشاره کنیم که اگرچه با بیشتر شدن مقدار فروش، مقدار بهای تمام­شده نیز افزایش پیدا خواهد کرد. اما شرکت‌ها حاشیه سود خود را به شکل درصدی حفظ خواهند کرد و این امر سبب می­شود تا مقدار ریالی حاشیه سود ناخالص آن­ها در صورت افزایش فروش، افزایش پیدا کند.

اما برای بهبود حاشیه سود یا باید فروش افزایش پیدا کند و یا اینکه بهای تمام­شده­ی کالای فروش رفته کاهش پیدا کند. از حالت­هایی که ممکن است طی آن فروش یک شرکت افزایش پیدا کند تغییرات در تقاضای محصول آن به هر دلیلی است. به طور مثال با شروع پاندمی کرونا تقاضای محصولات بهداشتی ضدعفونی‌کننده‌ها افزایشی را تجربه کرد و بدین ترتیب شرکت­های تولیدکننده­ی آن با افزایش در فروش مواجه شدند. از دیگر عوامل بهبود دهنده­ی فروش قطعاً می­توان به امر بازاریابی در شرکت­ها اشاره کرد که در صورت انجام صحیح و اصولی می­تواند اثرات مثبتی را به همراه داشته باشد.

اما مهم­ترین عاملی که می­تواند بر روی کاهش بهای تمام­شده کالای فروش رفته در شرکت­ها اثرگذار باشد، بحث تکنولوژی تولید محصولات آن شرکت است. اگر بحث تحقیق و توسعه برای کاهش هزینه بهای تمام شده در شرکت­ها به سمتی برود که با بهبود تکنولوژی بتوانند بهای تمام­شده را کاهش دهند نیز، حاشیه سود ناخالص بهبود پیدا خواهد کرد.

جمع‌بندی

در این مقاله سعی کردیم تا به مهم‌ترین مسائل پیرامون این دو سود اشاره کنیم. نکته‌ای که بازهم مورد تأکیدمان بود در نظر گرفتن روندی چندساله برای داشتن تحلیلی بهتر در زمینه‌ی سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص بود. نکته‌ی دیگر تفاوت این نسبت بین صنایع تولیدی و خدماتی بود و این‌که انتظار آن را داریم که در خدمات این نسبت عدد بالاتری را به خود ببیند. در پایان باید به یک نکته‌ی مهم دیگر نیز اشاره کنیم. گاهی اوقات برخی از شرکت‌ها که فناوری و یا امتیاز خاصی در اختیار دارند و از حقوق مالکیت معنوی برخوردارند، می‌توانند به واسطه‌ی این امر در عین داشتن بهای تمام ‌شده‌ی پایین درآمدهای فروش بالایی داشته باشند که این امر می‌تواند سبب بهبود وضعیت حاشیه سود ناخالصشان نیز بشود.

در صورتی که این مطلب برایتان مفید بوده، پیشنهاد می‌کنیم تا مقاله‌ی مربوط به سود در برابر درآمد را هم مطالعه کنید.

مروری بر نکات جدید در مورد سافت مارکرهای سونوگرافی دوران بارداری

‏-‏ سافت مارکرها یافته هایی سونوگرافیک با اهمیت نامشخص هستند که اغلب در جنین های نرمال دیده می ‏شوند. این یافته ها موقتی بوده، معمولاً با عوارض کلینیکی همراه نیستند و با افزایش سن جنین و یا بعد از ‏تولد از بین می روند با این وجود، بعضی از آنها می توانند ریسک وجود اختلالات آنوپلوئیدی را افزایش ‏دهند.‏

‏-‏ وجود یک سافت مارکر ایزوله به همراه یک نتیجه "کم خطر" ‏NIPT‏ و یا تست های غربالگری سه ماهه ‏اول و دوم، باعث افزایش همه چیز درباره مارجین یا حاشیه ریسک اختلالات آنوپلوئیدی نمی شود.‏

‏-‏ یکی از معیارهای سنجش نرمال بودن تیغه بینی، اندازه گیری نسبت قطر بین دو استخوان گیجگاهی ‏‏(‏BPD‏) به طول تیغه بینی است (این نسبت باید بین 8.5 تا 12 میلی متر باشد و کسب اعداد بزرگتر از 12 ‏بعنوان استخوان بینی کوتاه یا ‏hypoplastic‏ در نظر گرفته می شود که البته در بعضی از منابع این عدد ‏را 9 در نظر می گیرند). کوتاهی تیغه بینی در سونوگرافی سه ماهه دوم ارتباط قویتری با سندرم داون ‏نسبت به سه ماهه اول دارد. اهیمت تیغه بینی در آمریکایی های آفریقایی تبار و آسیایی ها کمتر از نژادهای ‏دیگر است.‏

‏-‏ میزان عدم موفقیت در دیدن تیغه بینی در سه ماهه دوم در جنین های نرمال 1 درصد و در جنین های مبتلا ‏به سندرم داون 30 الی 40 درصد است.‏

‏-‏ وقتی عدد ‏NT‏ در بازه ‏‎95th ‎‏ تا ‏‎99th ‎‏ (با توجه به ‏CRL‏) قرار دارد: انجام ‏NIPT‏ برای رد اختلالات ‏کروموزومی شایع، آنومالی اسکن برای رد اختلالات ساختاری و اکوکاردیوگرافی برای رد اختلالات قلبی ‏‏– عروقی توصیه می شود. اگر این یافته با ‏Tricuspid Regurgitation‏ و یا وجود موج معکوس در ‏Ductus Venosus‏ همراه باشد، انجام اکوکاردیوگرافی در هفته های زودتر (‏Early ‎echocardiogram‏) ضروری خواهد بود. حساسیت این مارکر به تنهایی در هفته های 10 تا 14 ‏حاملگی برای سندرم داون 70 تا 80% است.‏

‏-‏ اصطلاح ‏Cystic hygroma‏ به زمانی گفته می شود که ‏NT‏ ضخیم و دیواره دار باشد.‏

‏-‏ مبنای اندازه گیری ‏Nuchal Fold‏ حاشیه پشتی استخوان پس سر (‏posterior margin of the ‎occiput‏) تا سطح خارجی پوست (‏Outer skin surface‏) در مقطع محوری از سر (‏axial image ‎of the head‏) می باشد. ‏NF‏ می تواند در مواقعی که پوزیشن جنین بصورت بریچ است و یا گردنش به ‏سمت عقب چرخیده، بطور کاذب افزایش یابد.‏

‏-‏ در 40 الی 50 درصد جنین های مبتلا به سندرم داون ‏NF‏ مساوی و بیشتر از 6 میلی متر است و 1 درصد ‏جنین های نرمال سطح آن بالا می رود. با افزایش سن جنین ‏NF‏ رو به کاهش می گذارد. در نتیجه این ‏مارکر به تنهایی مارکر بسیار پر قدرتی برای سندرم داون در سه ماهه دوم بارداری بشمار می رود ‏‏(حساسیت 40 تا 50% و ویژگی بیشتر از 99%).‏

‏-‏ شیوع شریان نافی منفرد (‏Single Umbilical Artery‏) در جنین های نرمال بین 0.2 تا 1.6% و در ‏جنین های مبتلا به اختلالات آنوپلوئیدی 9 الی 11% می باشد. احتمال بروز ‏IUGR، بدشکلی های ارثی ‏‏(بویژه در سیستم ادراری- تناسلی و قلبی)، مرده زایی و سقط در این جنین ها نیز بیشتر می باشد. به همین ‏علت اکوکاردیوگرافی برای پیگیری این جنین ها توصیه می شود. بیشترین فرم اختلالات ساختاری در ‏زمانی مشاهده می شود که شریان نافی چپ وجود نداشته باشد (فقدان شریان نافی راست کمتر دیده می ‏شود).‏

‏-‏ ‏ تریکوسپید رگورژیتاسیون (‏Tricuspid Regurgitation‏): دریچه تریکوسپید دریچه ای سه لتی است که ‏دهلیز راست را از بطن راست جدا می کند. نارسایی تریکوسپید زمانی اتفاق می افتد که این دریچه به ‏درستی بسته نمی شود و باعث برگشت رو به عقب خون به دهلیز راست (در زمان انقباض بطن راست) می ‏شود. با گذشت زمان، این وضعیت قلب را تضعیف کرده و منجر به نارسایی قلب می شود‎.‎‏ در هفته های ‏‏11 تا 13 بارداری در جنین های مبتلا به تریزومی 21، 18 و 13 و همینطور جنین هایی که یک اختلال ‏قلبی ماژور دارند، این یافته مشاهده می شود و همچنین در 1 درصد جنین های نرمال، 55 درصد جنین ‏های مبتلا به سندرم داون و در یک سوم جنین های مبتلا به تریزومی 18 و 13 نیز دیده می شود.

- ترکیب ‏این یافته با غربالگری سه ماهه اول ترکیبی، سبب افزایش قدرت تشخیص تا حد 90 الی 95% و کاهش ‏موارد مثبت کاذب به 3% می شود. بهتر است این یافته در بیمارانی که ریسک بینابین 1:51 تا 1:1000 ‏برای تریزومی 21 دارند (معادل 15 درصد جامعه نرمال) چک و مجدداً ریسک تریزومی 21 ارزیابی ‏شود. بهترین بازه زمانی برای بررسی ‏TR‏ سن 11 هفته تا 13 هفته و 6 روز می باشد. بدین منظور تهیه ‏یک نمای ‏Apical four-chamber‏ (قسمت بالای چهار حفره قلب) ضروری بوده و بزرگنمایی عکس ‏باید طوری انتخاب شود که سینه (‏Thorax‏) تمام تصویر را اشغال نماید. ‏

‏-‏ توده اکوژن در روده (‏Echogenic Bowel Focus‏) در 1-2 درصد جنین های نرمال و 13 تا 21 ‏درصد جنین های مبتلا به داون دیده می شود. این سافت مارکر در موارد ذیل نیز قابل مشاهده است: سایر ‏اختلالات کروموزومی از جمله اختلالات کروموزوم های جنسی (که در اینصورت فرد کاندید انجام ‏NIPT‏ ‏و یا آمنیوسنتز شود)، ‏IUGR‏ (که در اینصورت یک سونوگرافی هفته 32 برای ارزیابی رشد جنین توصیه ‏می گردد)، بیماری سیستیک فایبروزیز (که در این حالت مشاوره ژنتیک و در صورت لزوم کنترل والدین ‏از نظر ناقل بودن بیماری فوق توصیه می شود)، عفونت های مادرزادی (بویژه ‏CMV‏ و ‏Toxo‏)، ‏خونریزی داخل مایع آمنیوتیک (سابقه خونریزی اخیر واژینال و یا خونریزی پشت جفت مهم است و طی دو ‏هفته جذب می شود) و انسدادهای دستگاه گوارش جنین (که در اینصورت اندازه گیری سطح ‏AFP‏ توصیه ‏می شود). ‏

‏-‏ اختلالات کروموزومی باعث اختلال در عملکرد روده ها (از جمله کاهش حرکات روده ای و افزایش جذب ‏آب) شده و در نتیجه می توانند خود را بصورت وجود یک توده اکوژن در روده جنین نشان دهند. اگر این ‏سافت مارکر بصورت ایزوله دیده شود، در بیش از 80 تا 90 درصد موارد نمی توان اتیولوژی آنرا پیدا ‏کرد.‏

‏-‏ مادرانی که در جنین شان یک کانون اکوژن در روده وجود دارد، اگر بدلایل دیگری کاندید انجام آمنیوسنتز ‏شده اند، بهتر است در مایع آمنیون به روش ‏PCR‏ از نظر ‏Toxo‏ و ‏CMV‏ نیز بررسی بعمل آید. در غیر ‏اینصورت باید سطح آنتی بادی های ‏IgG & IgM Avidity‏ (بر علیه توکسوپلاسما و ‏CMV‏) در خون ‏مادر چک شوند.‏

‏-‏ پیلکتازی خفیف به افزایش بیشتر و یا مساوی 4 میلی متر قطر لگنچه کلیه در هفته های 15 تا 21 گفته می ‏شود، که در 1 الی 3 درصد جنین های نرمال و 10 الی 25 درصد جنین های مبتلا به سندرم داون دیده می ‏شود در 0.3 تا 0.9 درصد جنین هایی که این سافت مارکر را بصورت ایزوله دارند . اختلالات آنوپلوئیدی ‏دیده می شود. در صورت نرمال بودن کاریوتایپ جنین، جهت اثبات یک پیلکتازی پایدار (‏persistent ‎pyelectasis‏) مورد پیگیری قرار می گیرد (این سافت مارکر در 59% موارد طی بارداری برطرف می ‏شود، 21% به فرم پایدار در می آیند و 12% به فرم شدید پیلکتازی تبدیل می شوند که با ‏اولیگوهیدرآمنیوس همراه است). هرچه شدت پیلکتازی بیشتر باشد احتمال هیدرونفروز و نیاز به جراحی ‏های تهاجمی افزایش می یابد. ریسک وجود هیدرونفروز و بدنبال آن جراحی، بعد از تولد در پیلکتازی ‏خفیف 12%، پیلکتازی متوسط 45% و در فرم شدید آن 88% می باشد. ‏

‏-‏ اتساع مایع در بطن های مغزی (‏cerebral ventriculomegaly‏) که بصورت افزایش مساوی و یا ‏بیشتر از 10 میلی متری بطن های مغزی تعریف می شود در اختلالات آنوپلوئیدی و عفونت های مادرزادی ‏دیده می شود و ممکن است منجر به اختلال رشد در سیستم عصبی مرکزی شود.‏

‏-‏ کوتاهی استخوان ران با استفاده از تعیین نسبت طول استخوان ران به قطر دو استخوان گیجگاهی (‏Femur ‎length/BPD Ratio‏) سنجیده می شود که میزان نرمال آن 0.71 الی 0.87 (0.08 ± 0.79) می باشد. ‏کوتاهی شدید استخوان ران علامتی از ‏Skeletal Dydplasia‏ و یا ابتدای شروع ‏IUGR‏ می باشد. ‏حساسیت این مارکر در اختلالات آنوپلوئیدی کم است.‏

‏-‏ کوتاهی استخوان بازو (‏Humerus length‏) نسبت به کوتاهی استخوان ران ارزش بیشتری برای تشخیص ‏سندرم داون دارد، زیرا اختلاف اندازه استخوان بازوی کودک نرمال با یک کودک مبتلا به سندرم داون به ‏مراتب بیشتر از اختلاف اندازه استخوان ران شان می باشد. ‏

‏-‏ ‏40 درصد جنین های مبتلا به سندرم داون اختلالات قلب و عروقی نیز دارند. از آنجائیکه این اختلالات با ‏شیوع بالا در جنین های نرمال هم دیده می شوند، بنابراین وجود آنها بعنوان یک مارکر تشخیصی برای ‏سندرم داون قابل استفاده نمی باشد.‏

‏-‏ شایعترین اختلالات ساختاری (‏Structural anomalies‏) که در سندرم داون داون دیده می شوند عبارتند ‏از: اختلالات قلبی - عروقی و آترزی (انسداد) روده می باشند.‏

‏-‏ شایعترین اختلالات ساختاری که در سندرم ادوارد (تریزومی 18) دیده می شوند عبارتند از: اختلالات قلبی ‏‏– عروقی، آنومالی های سیستم عصبی مرکزی، آنومالی اندامها نظیر دست مشت شده (‏clenched ‎hand‏)، روی هم قرار گرفتن انگشتان (‏overlapping fingers‏)، پاچنبری (‏club feet‏)، کف پای ‏محدب (‏Rocker-bottom foot‏)، فک کوچک، پایین بودن محور گوش ها و طیف وسیعی از اختلالات ‏ساختاری دیگر. ‏

‏-‏ شایعترین اختلالات ساختاری همه چیز درباره مارجین یا حاشیه که در سندرم پاتو (تریزومی 13) دیده می شوند عبارتند از: اختلال رشد، پلی ‏داکتیلی (وجود بیش از 5 انگشت در انگشتان دست و پا)، کلیه های بزرگ و اکوژن، اختلالات سیستم ‏عصبی مرکزی نظیر: هولوپروزنسفالی (یک اختلال نسبتاً شایع مغز که در اثر نقص در فرآیند دو نیمه شدن ‏پروزنسفال یا قسمت قدامی مغز جنین ایجاد شده و می تواند با وجود نقایصی در صورت از جمله نزدیکی فاصله ی ‏چشمها، کوچک بودن اندازه ی سر، شکاف کام و لب و. همراه باشد)، نقص های موجود در خط میانی صورت، ‏اختلالات قلبی – عروقی و سایر آنومالی ها.‏

‏-‏ شایعترین یافته های سونوگرافیک در سندرم ترنر عبارتند از: سیستیک هایگروما، لنفوآدنوما ژنرالیزه، ‏افزایش ضخامت بافت های نرم بصورت برجسته و مشخص، هیدروپس، اختلالات قلبی – عروقی نظیر ‏تنگی دریچه آئورت، هایپوپلازی سمت چپ قلب و آنومالی کلیه.‏

‏-‏ شایعترین یافته سونوگرافیک در تریپلوئیدی با منشاء پدری وجود یک جفت خیلی بزرگ به همراه تغییرات ‏سیستیک شبیه به پارشیال مول می باشد. اختلالات ماژور در سایر بافت های بدن نیز دیده می شود.‏

‏-‏ شایعترین یافته های سونوگرافیک در تریپلوئیدی با منشاء مادری بصورت حمله اولیه علائمی نظیر ‏محدودیت رشد نامتقارن در بدن بوده که بصورت بزرگی سر نسبت به سایر قسمت های بدن نمایان می شود. ‏بعلاوه جفت کوچک بوده و ظاهر سیستیک ندارد. اختلالات ماژور در سایر بافت های بدن نیز دیده می ‏شود.‏

‏-‏ در بیمارانی که تست ‏NIPT‏ انجام داده اند، انجام ژنتیک سونوگرام که شامل ارزیابی سافت مارکرهای ‏اختلالات آنوپلوئیدی هستند توصیه نمی شود (بدلیل افزایش موارد مثبت کاذب و کاهش ارزش پیشگویی ‏کننده مثبت آن).‏

‏-‏ وجود هرگونه اختلال ساختاری در جنین، فرد را کاندید انجام تست های تشخیصی (بخصوص به روش ‏Array CGH‏ یا همان ‏Chromosomal Microarray‏) می کند.‏

حاشیه جدید پورشه های مزایده ای!

سرویس اقتصادی - معاون جمع‌آوری و فروش سازمان اموال تملیکی در مورد خودروهای پورشه اختلافی بین سال ساخت ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ گفت: برندگانی که مبلغ خودروها را پرداخت کردند بیش از یک ماه فرصت دارند تا برای پلاک‌گذاری اقدام کنند.

به گزارش سرویس اقتصادی برخط نیوز به نقل از خبرآنلاین - سعید غلامی معاون جمع آوری و فروش سازمان اموال تملیکی ، در پاسخ به سوالی در مورد تغییر مدل اعلام شده برخی خودروهای پورشه فروخته شده از سال ۲۰۱۷ به ۲۰۱۸ در زمان کارشناسی راهور و پلاک گذاری گفت: به دلیل فوریت زمانی که برای مزایده تعیین شده بود بعضا برخی از اطلاعات مربوط به خودروها به صورت کامل به سازمان اموال تملیکی نرسیده بود، در نتیجه مغایرت هایی بین اسناد این خودروها در گمرکات و ارزیابی کارشناسان رسمی وجود داشت.وی افزود: امکان توقف مزایده به دلیل این مغایرت ها نیز وجود نداشت بنابراین ما تمامی این خودروها را در مزایده قرار دادیم. با این وجود این احتمال را دادیم که ممکن است پس از برنده شدن اشخاص بین اسناد و خودرو مغایرت به وجود بیاید. در مورد خودروهای پورشه نیز اختلافی بین سال ساخت ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ وجود داشت.

معاون جمع آوری و فروش سازمان اموال تملیکی گفت: در نتیجه دو حالت وجود دارد، یا فردی که خودرو را برنده شده راضی است که مابه التفاوت قیمت کارشناسی ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومانی که بین این دو مدل وجود دارد را بپردازد یا اینکه ودیعه فرد به او بازگردانده می شود و خودرو در مزایده بعدی به فروش می رسد.غلامی در پاسخ به سوالی در مورد تعداد خودروهایی که دچار مغایرت در مدل شده اند، گفت: برندگانی که مبلغ خودروها را پرداخت کردند بیش از یک ماه فرصت دارند تا برای پلاک گذاری اقدام کنند. در این مدت تعدادی از دریافت خودرو انصراف داده اند و گفته اند که مابه التفاوت قیمت را پرداخت نخواهند کرد و خودرو را بازگردانده اند. برخی نیز اصلا خودرو را از گمرکات خارج نکرده اند.

اما عده ای نیز حاضر به پرداخت مابه التفاوت شده اند. وی تاکید کرد: با توجه به این موارد شاهد هستیم که هر دو حالت رخ داده اما همچنان این روند ادامه دارد، در نتیجه تا زمان پایان مهلت پلاک گذاری نمی توان به طور دقیق اعلام کرد که چه تعداد خودرو در حوزه تعیین مدل دچار اختلاف شده اند. به گزارش تسنیم، لازم به ذکر است که تا پیش از این اختلاف در تعداد سیلندر خودروها سبب شده بود تا تعداد قابل توجهی از پورشه های موجود در مزایده اول از دور مزایده خارج شوند و در مزایده دوم قرار بگیرند. موضوع اختلاف در مدل خودروها نیز دومین چالشی است که در مسیر فروش این خودروها به وجود آمده است.

نحوه ایجاد حاشیه و قاب شیک در فتوشاپ +دانلود ۲۰ حاشیه زیبای آماده

photoshop

نحوه ایجاد حاشیه و قاب در فتوشاپ را بیاموزید! این راهنمای گام به گام برای Photoshop CC، CS6 و نسخه قبل از آن مناسب خواهد بود. قاب های عکس راهی عالی برای اضافه کردن یک جلوه شیک و ظریف به تصاویر هستند . اضافه کردن یک قاب کار ساده ای است به این شرط که مراحل آن را بدانید. ما کار خود را با اضافه کردن فضای بیشتری در اطراف تصویر با استفاده از دستور Canvas Size فتوشاپ شروع خواهیم کرد. سپس برای ایجاد قاب، از یک لایه Solid Color fill، برای پر کردن فضای خالی استفاده خواهیم کرد. در این مقاله با نحوه انتخاب رنگ حاشیه از Color Picker، و چگونگی ترکیب حاشیه با عکس با استفاده از انتخاب یک رنگ به صورت مستقیم از خود تصویر آشنا خواهید شد.

پس از اضافه کردن حاشیه عکس اصلی، به شما نشان می دهم که چگونه می توانید با استفاده از یک جلوه لایه ای یک حاشیه کوچکتر دیگر در اطراف تصویر اضافه کنید. من از تصویر استفاده خواهم کرد:

در زیر تصویر و حاشیه اطراف آن را مشاهده می کنید. در طی مراحل بعد، با نحوه سفارشی کردن اندازه و رنگ های حاشیه آشنا خواهید شد:

توی این پک فوق العاده، فتوشاپ رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! با فتوشاپ کاری نیست نتونی انجام بدی. همه رو انگشت به دهان می کنی یا اصلا باهاش میتونی راحت پول در بیاری!

شروع می کنیم!

نحوه ایجاد حاشیه عکس در فتوشاپ

مرحله ۱: برای ایجاد فضای بیشتر برای حاشیه کوچک نمایی کنید

برای ایجاد حاشیه عکس، فضای بوم بیشتری در اطراف تصویر اضافه خواهیم کرد. بنابراین اجازه دهید با کوچک نمایی، فضای بیشتری برای کار خود فراهم کنیم. برای کوچک نمایی از صفحه کلید، کلید Ctrl در رایانه شخصی Windows یا کلید Command را در Mac فشار داده و نگه دارید سپس کلید minus را فشار دهید. این کار فضای بیشتری را به حاشیه اختصاص خواهد داد:

مرحله ۲: قفل لایه Background را باز کنید

اگر به پنل Layers نگاه کنید، می توانید تصویر را در لایه Background ببینید:

ما باید قفل لایه Background را باز کنیم تا بتوانیم لایه های دیگری را در زیر آن اضافه کنیم. برای باز کردن قفل لایه مورد نظر، در Photoshop CC، فقط کافی است روی نماد قفل کلیک کنید. در CS6 یا نسخه های قبل از آن ، کلیدAlt (Win) / Option (Mac) را در صفحه کلید خود فشار داده و نگه دارید سپس دوبار کلیک کنید. با این کار نماد قفل حذف شده و لایه به “Layer 0” تغییر نام خواهد داد:

مرحله ۳: پنجره Canvas Size را باز کنید

برای بیشتر شدن فضای بوم در اطراف تصویر، به منوی Image در نوار منو بروید و Canvas Size را انتخاب کنید:

Going to Image > Canvas Size.

مرحله ۴: بوم های بیشتری در اطراف عکس اضافه کنید

در پنجره Canvas Size، گزینه Relative را تیک بزنید. سپس، در Anchor grid، مربع وسط را انتخاب کنید. با این کار فضای بوم جدید به یک اندازه در اطراف تصویر اضافه می شود:

سپس، اندازه مورد نیاز برای حاشیه عکس خود را درقسمت Width و Height وارد کنید. به خاطر داشته باشید که مقداری که وارد می کنید به طور مساوی بین هر دو طرف تقسیم می شود. و این هم در مورد عرض و هم درمورد ارتفاع صدق می کند. بنابراین اگر می خواهید یک حاشیه ۴/۱(ربع) اینچی در اطراف تصویر ایجاد کنید، برای عرض و ارتفاع باید اندازه ۰٫۵ اینچ را وارد کنید. برای یک حاشیه ۱ اینچی، باید اندازه ۲ اینچ را وارد کنید. به عبارت دیگر، باید مقدار دو برابر اندازه ای که نیاز دارید را وارد کنید.

در اینجا، من یک حاشیه نیم اینچی می خواهم، بنابراین اندازه عرض و ارتفاع را روی دو برابر آن یعنی یک اینچ تنظیم می کنم:

در مرحله بعد، برای افزایش فضای بوم، روی OK کلیک کنید تا پنجره بسته شود. در اینجا بوم جدید را در اطراف تصویرمشاهده می کنیم. الگوی checkerboard بدان معنی است که فضای موجود در حال حاضر با شفافیت پر شده است (transparency)، بعدا به آن رنگ اضافه خواهیم کرد:

چگونه اندازه بوم را Undo کرده و مجددا امتحان کنیم

برای تغییر ابعاد حاشیه خود، می توانید به منوی Edit بروید و Undo Canvas Size را انتخاب کنید. سپس پنجره Canvas Size را مجددا باز کنید (به go > Canvas Sizeبروید) و دوباره امتحان کنید:

مرحله ۵: اضافه کردن یک لایه رنگ شی سالید

برای پر کردن حاشیه با یک رنگ، از یکی از لایه های رنگ شی رنگ سالید فتوشاپ استفاده خواهیم کرد. در پنل Layers، روی نماد New Fill یا Adjustment Layer در پایین کلیک کنید:

و Solid Color را از لیست انتخاب کنید:

مرحله ۶: برای رنگ حاشیه عکس خود رنگ سفید را انتخاب کنید

در Color Picker رنگ مورد نظر خود را برای حاشیه انتخاب کنید. در اینجا من از رنگ سفید استفاده خواهم کرد، اما به شما نشان می دهم که چگونه می توانید در عرض یک لحظه رنگ را تغییر دهید:

پس از انجام انتخاب خود برای بستن Color Picker ، روی OK کلیک کنید. فتوشاپ به طور موقت کل سند را با رنگ سفید پر کرده و تصویر را از نظر مسدود می کند:

مرحله ۷: لایه fill (رنگ شی) را به زیر تصویر بکشید

برای حذف آن، مجددا در پنل Layers ، کلیک کنید و لایه fill را به زیر تصویر بکشید:

لایه fill را زیر “لایه ۰” بکشید.

اکنون رنگ لایه fill فقط در داخل حاشیه ظاهر خواهد شد:

مرحله ۸: تغییر رنگ حاشیه (اختیاری)

اگر رنگ دیگری غیر از سفید می خواهید، می توانید با دوبار کلیک کردن روی color swatch لایه fill رنگ دیگری را برای حاشیه خود انتخاب کنید:

با این کار گزینه Color Picker مجددا باز خواهد شد و شما می توانید رنگ دیگری را در آن انتخاب کنید. همانطور که رنگ های مختلف را امتحان می کنید، می توانید پیش نمایش زنده ای از رنگ جدید موجود در تصویر را مشاهده می کنید. بنابراین اگر من به جای رنگ سفید رنگ مشکی را انتخاب کنم:

رنگ حاشیه فوراً به مشکی تغییر خواهد کرد:

نحوه انتخاب یک رنگ حاشیه از خود تصویر

شما می توانید رنگ دلخواه خود را با استفاده از گزینه Color Picker انتخاب کنید. یا همه چیز درباره مارجین یا حاشیه یک رنگ را مستقیماً از خود تصویر انتخاب کنید. کافی است مکان نمای خود را به تصویر منتقل کرده و روی رنگ مورد نظر خود کلیک کنید. در اینجا من یک رنگ خاکستری روشن را از قسمت پنجره در پس زمینه انتخاب می کنم:

حاشیه فوراً به رنگ جدید تغییر خواهد کرد. برای تائید آن، روی گزینه OK کلیک کنید تا Color Picker بسته شود:

حاشیه عکس اکنون با تصویر همخوانی بیشتری دارد.

نحوه اضافه کردن یک حاشیه کوچکتر در داخل حاشیه اصلی

بعد از اینکه حاشیه اصلی را اضافه کردیم، اجازه دهید یک حاشیه کوچکتر دیگر، در داخل حاشیه اصلی اضافه کنیم. ما این کار را با استفاده از یک جلوه لایه انجام خواهیم داد.

مرحله ۹: “Layer 0” را انتخاب کنید

در پنل لایه ها، تصویر “Layer 0” را انتخاب کنید:

با کلیک بر روی لایه تصویر، می توانید آن را انتخاب کنید.

مرحله ۱۰: یک سبک لایه Stroke اضافه کنید

اکنون روی نمادLayer Styles کلیک کنید (نماد “fx”):

و Stroke را از لیست انتخاب کنید:

در پنجره Layer Style، رنگ Stroke را روی رنگ مشکی قرار دهید و مطمئن شوید که Position روی Inside تنظیم شده است. سپس با کشیدن اسلایدر Size ، عرض Stroke را افزایش دهید:

همزمان با کشیدن اسلایدر، اندازه Stroke در داخل حاشیه اصلی افزایش می یابد:

مرحله همه چیز درباره مارجین یا حاشیه ۱۱: تغییر رنگ Stroke (اختیاری)

اگر نمی خواهید رنگ مشکی به عنوان رنگ Stroke استفاده شود، می توانید با کلیک روی color swatch آن را تغییر دهید:

سپس در Color Picker رنگ متفاوتی را انتخاب کنید. یا، دقیقاً مانند کاری که برای حاشیه اصلی انجام دادیم، می توانید یک رنگ را مستقیماً از خود تصویر انتخاب کنید. من روی یک رنگ در پس زمینه کلیک می کنم:

Stroke فوراً به رنگ جدید به روز خواهد شد. در صورتی که از رنگ راضی هستید، برای بستن Color Picker ، روی OK کلیک کنید:

مرحله ۱۲: اندازه Stroke را تنظیم کنید

در آخر، من با تنظیم اسلایدر Size اندازه Stroke را تنظیم می کنم. در اینجا من از یک تصویر نسبتاً بزرگ استفاده می کنم، بنابراین می توانم اندازه ای حدود ۳۲px را انتخاب کنم. و برای تایید آن، روی OK کلیک می کنم تا پنجره Layer Style بسته شود.

و در اینجا نتیجه نهایی را مشاهده می کنید:

کار ما تمام شد! به همین راحتی می توانید با فتوشاپ در اطراف تصاویر خود حاشیه ایجاد کنید. بسیار آسان است!

با این اپلیکیشن ساده، هر زبانی رو فقط با 5 دقیقه در روز، توی 80 روز مثل بلبل حرف بزن! بهترین متد روز، تقویت حافظه، آموزش تصویری. یادگیری زبان کلید یادگیری هر مهارتی در قرن 21 !



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.